تعریف راهبرد چیست؟


تعریف استراتژی خیلی سادس.

لزوم استراتژی رقابتی:

اگر شما مالک یک سازمان یا از مدیران میانی یک سازمان هستید، قطعا یکی از عوامل نگران کننده که برایتان مبحث رقبا است . اقلب کسب و کارهایی که ما با آنها در ارتباط هستیم از مبحث رقیبان بازار خود به عنوان یک نگرانی یاد می کنند. که یک نگرانی بدیهی تلقی میشود، اما راهکار مقابله و پادزهر این نگرانی چیست؟
داشتن یک استراتژی رقابتی یکی از روشهای پیشنهادی ماست.
استراتژی رقابتی یک شرکت دقیقا با مسیر دست یابی به یک مزیتی رقابتی در برابر رقبا سر و کار دارد. راههای متفاوتی برای رسیدن به این مزیت رقابتی وجود دارد ولی همه آنها مستلزم آن است که شما چیزی را به خریداران عرضه کنید که از نظر آنها ارزش بیشتری در مقایسه با کالای پیشنهادی رقبا داشته باشد. این ارزش بیشتر که میگوییم میتواند به معنای پیشنهاد یک کالای خوب در قیمت پاین تر، کالای بهتری که ارزش پرداخت پول بیشتری را دارد، یا ترکیب جذابی از قیمت، کیفیت و خدمات دیگر باشد.

من درهفته گذشته در یکی از جلسات مشاوره خودم با یک شرکت که خدمات کامپیوتری ارائه می دهند؛ متوجه شدم که بحث رقبا برای آنها تبدیل به یک دیوار بسیار بلند شده است که گذشتن از آن برایشان تقریبا غیر ممکن بود. در پی همین جلسه مشاوره بر آن شدم که برای رفع مشکلات مشابه نوشته هایی تحت عنوان استراتژی رقابتی را در وبسایت قرار دهم.

استراتژی رقابتی چیست؟

راههای متفاوتی برای رسیدن به مزیت رقابتی وجود دارد، ولی کلیه آنها نیازمند این است که کالا یا خدمتی را به خریداران خود عرضه کنیم که از نظر آنها ارزش بیشتری را در مقایسه با کالاهای پیشنهادی رقبا دارد.
ارزش بیشتر می تواند به معنی پیشنهاد یک کالا یا خدمت خوب در قیمت پایین تر، یا کالا یا خدمتی که ارزش پرداخت پول بیشتر را دارد، و یا ترکیبی از هر دوی این ها باشد.
اگر شرکت شما بتواند شیوه منحصر به فردی را برای ارائه ارزش برتر به مشتریانش پیدا کند این احتمال وجود خواهد داشت تا مزیت رقابتی و سودی بالاتر از حد متوسط به دست آورند.
یک شرکت موفق باید از طریق انتخاب یک رویکرد منحصر به فرد برای ارائه ارزش به مشتریانش و تلاش برای عملکرد عالی، چنان وفاداری مستمری نسبت به نام تجاری اش ایجاد کند که دیگران مشکل بتوانند صرفا از طریق تقلید از آنها به پیروزی و موفقیت برسند؛ مگر آنکه تقلید کننده از ویژگی ها و شایستگی هایی برخوردار باشد که باعث ایجاد ارزش بیشتری نسبت به کالا یا خدمت تولید شده به مشتریان بشود.

استراتژی رقابتی

استراتژی رقابتی را ما به طور کلی به دو دسته تقسیم کردیم که بسته به نوع فعالیت و وضعیت کنونی مجموعه شما، یکی از این موارد می تواند برایتان تعریف و پیاده سازی شود:

۱- استراتژی تامین کننده هزینه پایین
۲- استراتژی تمایز گسترده

هر یک از این دو رویکرد در استراتژی رقابتی به دنبال جایگاه متفاوتی در بازار است که در ادامه به اختصار برایتان توضیح خواهم داد.
۱- استراتژی تامین کننده هزینه پایین:
این نوع از استراتژی رقابتی برای سازمانهایی ست که بازار مشتریان بسیار گسترده ای دارند. یک سازمان زمانی در این استراتژی موفق خواهد شد که هزینه های خود را به پاین ترین حد ممکن کاهش دهد و حاشیه سود را نیز کاهش دهد، این در اقتصاد به معنای جنگ قیمتی خیلی شدید است، در این استراتژی رقابتی سازمان باید هزینه خود را در پایین ترین سطح ممکن نگه دارد و نسبت به رقبای دیگرپایین ترین قیمت گذاری را انجام دهد. جوری که قیمت کالا یا خدمت شما تفوت بین شما و سایر رقبا باشد.
۲- استراتژی تمایز گسترده:
هرگاه نیاز و ترجیحات خریداران چنان متنوع باشد که امکان براورده کردن کامل آن توسط یک کالا یا خدمت مشخص وجود نداشته باشد. استراتژی تمایز جذاب میشود. در این روش از استراتژی رقابتی ما در پی ایجاد تمایز در کالاها یا خدمات سازمان نسبت به سایر رقبا هستیم، این تمایز باید به گونه ای باشد که طیف گسترده ای از خریداران را با خود به همراه داشته باشد. سازمانی که تلاش می کند از طریق ایجاد تمایز به موفقیت برسد. باید نیازها و رفتار خریداران را به دقت مطالعه کند تا آنجه را برای خریداران ارزشمند است و حاضرند براش پول پرداخت کنند بشناسد و با ارایه آنها خود را متمایز کند.
توجه داشته بشید که هر یک از این دو زیر گروه استراتژی رقابتی خود مبحثی کاملا مفصل و جداگانه می باشد و ما به اختصار و کلی در اینجا توضیح دادیم. اما در مقلات بعدی هر مورد رو مفصلا توضیح خواهیم داد.

تفکر راهبردی

تفکر راهبردی

اغلب تصور می‌شود که تفکر راهبردی، مهارتی است که فقط افراد خاصی می‌توانند آن را انجام دهند. با این باور، ایده‌­ی “راهبرد” و “تفکر راهبردی” باعث ایجاد مفهومی نمادین شده است که برای هرکسی قابل‌دسترس نیست. روی دیگر سکه این است که هر فردی که به رهبری یک سازمان یا یک تیم علاقه‌­مند است کافی است مهارت‌ در تفکر راهبردی را در رزومه کاری و پروفایل لینکداین خود قرار ‌دهد.

اما “تفکر راهبردی” واقعاً به چه معناست و چگونه می‌توان مهارت­‌ در تفکر راهبردی را توسعه داد؟

راهبرد چیست؟

در مفهوم نظامی، “راهبرد” به‌عنوان “سرپرستی یا هنر هدایت عملیات جنگی و مانورهای نظامی” تعریف‌شده است.

تاکتیک نیز به‌عنوان “هنر مانور در مقابل دشمن” تعریف‌شده است.

در مفهوم کسب‌وکار، راهبرد به معنای چشم‌اندازی بلندمدت و نحوه‌­ی برنامه‌ریزی برای رسیدن به این چشم‌انداز است که به این منظور از تاکتیک­‌ها یا تدابیری استفاده می‌شود، مانند این‌که چه فعالیت‌­هایی باید به‌صورت روزمره انجام دهید تا از راهبردتان پشتیبانی کرده و به‌ویژه اینکه چگونه با مشکلات روبرو شوید.

به معنای ساده، راهبرد، تصمیم‌گیری در مورد این است که می‌خواهید کجا باشید و چگونه می‌خواهید به آنجا برسید. سپس باید اقدام لازم را انجام دهید.

بنابراین برای ایجاد یک راهبرد چه‌کاری باید انجام دهید؟

  • به نظر واضح است، اما به‌عنوان اولین قدم، شما باید بدانید که در حال حاضر کجا هستید. هر کاری که انجام می‌دهید از موقعیت فعلی شما شروع می‌شود. تا جایی که می‌توانید در مورد جایگاهی که واقعاً در آن قرار دارید اطلاعات جمع‌آوری کنید و تنها به روایت و حرف دیگران اکتفا نکرده و به دنبال مدرک باشید.

  • سپس، موقعیت ایده آلی را که می‌خواهید در مدت‌زمان مشخصی در آینده به آن برسید، مشخص کنید. این بازه‌­ی زمانی بسته به موقعیتی که می‌خواهید به آن برسید، می‌تواند پنج، ده و یا حتی یک سال باشد. ابزارهای زیادی برای انجام این کار در کارگاه‌ها وجود دارد، ازجمله تجسم فکری، رسم تصویر، تفکر خلاقانه و غیره، همچنین تنها می‌توانید زمانی را به فکر کردن به چشم‌­اندازتان اختصاص دهید. در این مرحله مهم است که هدف بالایی را انتخاب کنید که باید در حد امکان، هدف دقیقی نیز باشد. هرچه بیشتر بتوانید به جزئیات توجه کنید، بیشتر متوجه خواهید شد که چه می‌خواهید، این موضوع برای هدف‌­گذاری در منزل نیز به‌اندازه‌ی هدف­‌گذاری در محل کار، صادق است. فراموش نکنید که تمام مواردی که می‌خواهید و نمی‌خواهید را در نظر بگیرید! این جزئیات را یادداشت کرده و یا روی کاغذ بکشید، زیرا در این صورت واقعی­‌تر به نظر خواهند رسید.

  • اکنون با توجه به چشم‌­اندازتان، فکر کنید که واقعاً چه چیزی برای شما یا شرکت شما مهم است. کجا هستید یا کجا باید باشید؟ این کار به معنای اولویت‌بندی است. چشم‌­انداز خود از جایی که می‌خواهید باشید را تا حد ممکن به جزئیات بیشتر تقسیم کنید، به‌طوری‌که کاملاً مشخص باشد که چه چیزی حیاتی به نظر می‌رسد. سه عنصر مهم در این جزئیات را مشخص کنید، سپس ۵ عنوان مهم را علامت بزنید. جزئیاتی که واقعاً مهم نیستند را شناسایی کنید. به این دلیل در آخرین مرحله نیاز به جزئیات زیادی دارید که می‌توانید جزئیاتی را که واقعاً مهم هستند انتخاب کنید.

  • اکنون زمان آن است که اهداف میانی را از «موقعیت فعلی» تا «موقعیت ایده آل» برنامه­‌ریزی کنید. در حال حاضر، شما میدانید که در مدت‌زمان ۵ سال آینده کجا باید باشید، اما در یک، دو و سه سال آینده کجا باید باشید تا به‌ جایگاهی که برای ۵ سال بعد در نظر دارید برسید؟ به‌جای “اقدامات” بر روی “اهداف” تمرکز کنید، یعنی بر چیزهایی که تا پایان مهلت زمانی مقرر به آن­ها دست­ خواهید یافت، نه بر اقداماتی که در جهت آن‌ها باید انجام دهید.

  • سرانجام، زمان آن است که اقدامات خود را برنامه‌­ریزی کنید: از ‘اکنون’ تا اولین هدف میانی، سپس ازآنجا تا هدف میانی بعدی و الی‌آخر، چه‌کارهایی باید انجام دهید.

تبریک می‌گوییم، اکنون شما یک برنامه راهبردی را تکمیل کرده‌اید!

جعبه اعجاز

دنیا با انبوه‌ی از راهبردهایی روبروست که بین آن‌ها و برنامه­‌ی پروژه‌­ی مربوط به آن راهبردها، فاصله‌­ی زیادی وجود دارد که گاهی اوقات این فاصله با ‌عنوان “جعبه­‌ی اعجاز” نامیده می‌شود، به این معنا که “در این فاصله یک معجزه رخ خواهد داد که ما را از جایی که هستیم به سمت جایی که باید باشیم حرکت می‌دهد”.

مسئله کلیدی در هنگام ایجاد یک‌ راهبرد این است که در تله نیفتید.

چگونه؟ یک‌راه این است که برای خودتان یک نقشه­‌ی پروژه طراحی کنید که به‌عنوان نمودار یا نگاشت علت و معلول شناخته می‌شود.

رسم یک نمودار علت و معلول (Causal diagram)

  • تمام نتایج موردنظر خود را شناسایی کرده و آن‌ها را در کادرهایی در سمت راست صفحه یا تخته سفید خود قرار دهید.
  • تمام ورودی‌های برنامه‌ریزی‌شده خود را شناسایی کرده و آن‌ها را در کادرهایی در سمت چپ صفحه­‌ی خود قرار دهید.
  • حالا مشخص کنید که چه کسی، چه‌کارهایی را با ورودی‌های برنامه‌ریزی‌شده (به‌عبارت‌دیگر، فرآیندهای برنامه‌ریزی‌شده) انجام خواهد داد، سپس آن‌ها را در کادرهایی در وسط صفحه رسم کنید.

با استفاده از فلش، این فرآیندها را به ورودی‌ها وصل کنید.

  • آیا فرآیندهای شما به‌طور منطقی به نتایج موردنظرتان منجر می‌شوند؟ اگر چنین است، یک فلش که فرایند شما را به نتیجه متصل می‌کند، رسم کنید. در غیر این صورت، باید بین فرآیندهای فعلی و نتایج، فرآیندهای بیشتری را اضافه کنید تا جریان منطقی به سمت نتیجه دنبال شود.
  • آیا تمام ورودی‌ها به‌طور منطقی از طریق اقدامات به نتایج منجر می‌شوند؟ و آیا تمام نتایج به شیوه‌ای معقول از فرآیندها و ورودی‌ها حاصل می‌شوند؟ اگر چنین است، کار انجام‌شده است، شما از “جعبه جادویی” اجتناب کردید. در غیر این صورت، مجدداً نمودار خود را بررسی کنید.

نمودار علت و معلول مفید است زیرا یک مدرک بسیار واضح و قابل‌مشاهده مبنی بر اینکه آیا ورودی‌های شما به نتایج موردنظرتان ختم می‌شوند یا خیر، در اختیار شما قرار داده و این امکان را می‌دهد تا مشاهده کنید که آیا کاری که انجام می‌دهید تأثیر مطلوبی دارد یا خیر. این‌ یک تمرین مفید برای برنامه‌ریزی در یک گروه است، زیرا نتیجه برای همه واضح و غیرمبهم است و بدین معنی است که اقدامات مناسب می‌توانند توسط تمام افراد مرتبط، مورد موافقت واقع شوند.

عنصر نهایی تفکر راهبردی

حفظ راهبرد در مسیر خودش

داشتن یک‌ راهبرد بسیار خوب است، اما دستیابی به آن موضوع کاملاً متفاوتی است.

این چیزی است که افرادی را که دارای تفکر راهبردی خوبی هستند از سایرین متفاوت می‌کند. هر چیزی که این افراد انجام می‌دهند به راهبردشان کمک می‌کند و یا حداقل به‌طور فعال علیه آن کار نمی‌کنند.

آن­ها پیش از تصمیم‌گیری، توجه می‌کنند که چگونه نتایج احتمالی کارشان می‌تواند با راهبرد کلی سازگار باشد. درصورتی­که سازگار نباشد، آن کار را انجام نمی‌دهند! و اگر واقعاً می‌خواهند که این کار را انجام دهند و آن کار با راهبردشان منطبق نباشد، راهبرد خود را بررسی می‌کنند تا ببینند که آیا هنوز هم راهبرد مناسبی است یا خیر.

خوب است که هرچند وقت یک‌بار، مثلاً هر ۶ ماه تا سالی یک‌بار وقت کمی را صرف بازبینی راهبرد خود کرده و مطمئن شوید که این راهبرد هنوز هم برای شما یا شرکت‌تان مناسب بوده و همچنین کارهایی که انجام می‌دهید به راهبردتان کمک می‌کند.

جلسات خارج سازمانی، فرصت خوبی برای انجام این کار است، اگرچه بیشتر شرکت‌ها از جلسات هیئت‌مدیره به‌عنوان یک موقعیت عادی برای بازنگری راهبرد استفاده می‌کنند.

پیدا کردن فرصتی برای این کار در منزل می‌تواند سخت‌­تر باشد، اما هنوز ارزشش را دارد. با یک فنجان چای یا قهوه بنشینید و فقط جایی که می‌­خواستید باشید و نحوه‌­ای که فکر می‌­کردید برای رسیدن به آنجا به کار خواهید برد را، مرور کنید. آیا هنوز هم معتبر است یا به دلیل تغییراتی در زندگی­‌تان، نیاز به کمی تغییر دارد؟ و چه تفاوتی در فعالیت­‌های روزمره شما ایجاد می‌کند؟

به‌روزرسانی منظم، راهبردتان را در ذهن شما تازه نگه‌داشته و نشان می‌دهد که هنوز به آن راهبرد متعهد هستید که باعث می‌شود ایجاد تغییر در زندگی روزمره‌­تان که برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارید، راحت‌تر باشد.

نتیجه

خوشبختانه، اکنون درک خواهید کرد که تفکر راهبردی یک “هنر عرفانی” نیست، بلکه یک فرایند منطقی است که از دانش شما نسبت به‌جایی که هستید و جایی که می‌خواهید باشید و فکر کردن در خصوص اینکه چطور از یکی به دیگری حرکت کنید، نشاءت می‌گیرد.

تفکر راهبردی بخشی ضروری به‌منظور باقی ماندن در مسیر چشم‌­انداز کاری یا چشم­انداز زندگی شخصی­ است و هر از گاهی ارزش صرف کمی زمان را دارد. کسب مهارت در تفکر راهبردی در بهبود فردی و توسعه فردی نقش مهمی دارد.

تعریف استراتژی ، استراتژی چیست؟

در این مقاله بیان جامعی از تعریف استراتژی چیست (What is Strategy) از درون متون علمی گردآوری کردم تا بتوان با مطالعه و تأویل آنها، دید عمیق تری از این واژه کسب کرده و به تبع بتوانیم کاربست درست ­تری از آن را در برنامه­ ریزی و مدیریت سازمان اعمال نمائیم.

هیچ چیز سهل ­الوصولی در دنیای رقابت مزیت­ آور نیست، بنابراین استراتژی اثربخش تنها در سایه نگرش هوشیارانه به جوهره استراتژی شکل می­ گیرد (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A، ۴۱). بنابراین ضروریست که ماهیت و جوهره استراتژی شناخته و بازگو شود. برای استراتژی تعاریف متعددی ذکر شده است و هر یک از این تعاریف ابعادی از مفاهیم استراتژیک را مورد توجه قرار داده است.

سابقه ای از تعریف استراتژی

سان تزو هنر جنگ استراتژی تعریف استراتژی علی خادم الرضا

سابقه مفاهیم استراتژی به ۳۴۰ سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد و در کتاب هنر جنگ ژنرال چینی سان تزو، به چگونگی استفاده از این مفاهیم برای غلبه بر دشمن پرداخته شده است (فقهی فرهمند، ۱۳۸۸). این فیلسوف استراتژی را در اصطلاح نظامی هنر و فن طرح ریزی ترکیب و تلفیق عملیات نظامی برای رسیدن به هدف جنگی مشخص تعریف می کند.

با آنکه واژه استراتژی یونانی است و زادگاه آن طبعاً باید مغرب زمین باشد اما با پژوهشی در تاریخ نظامی و اجتماعی مشرق زمین (ایران و چین) می توان ادعا کرد که زادگاه استراتژی به مفهوم رزم آوری در این خطه از عالم است و از اینجا به اروپا و سایر نقاط جهان راه یافته است (پهلوانیان، ۱۳۸۹، ۱۴).

لغت « استراتژی » از واژه یونانی “Strategos” گرفته شده که به معنای «ژنرال ارتش» است. سالانه هر یک از ده قبیله یونان باستان یک Strategos انتخاب می­ کردند تا نیروها را هدایت کند. بعدها وظایف وی به امور قضایی و مدنی نیز تعمیم داده شد.

تعریف استراتژی در لغت نامه

تاریخچه برنامه ­ریزی استراتژیک به امور نظامی باز می­ گردد. طبق تعریف لغت نامه وبستر،

«استراتژی ، علم برنامه ­ریزی و هدایت عملیات نظامی بزرگ در مقیاس کلان، با هدف تشخیص و یافتن بهترین موقعیت قبل از شروع درگیری واقعی با دشمن است.» (سیروس، ۱۳۹۰، ۴)

دایره المعارف بریتانیکا تعریف استراتژی را از دید نظامی با تعبیر هنر برنامه­ ریزی و هدایت عملیات معرفی کرده و برای متمایز ساختن آن با تاکتیک سه ویژگی گسترده بیشتر عملیاتی، دوره زمانی بلندتر و جابه جایی انبوه نیروها را قید می کند (برادران شرکاء،۱۳۸۶).

تعریف استراتژی در متون علمی

تعریف استراتژی از منظر اساتید دانشگاهی

اما استراتژی به مفهوم امروز آن دستاورد پس از جنگ جهانی دوم و حاصل سیر و تحول برنامه ­ریزی است و برای اولین بار توسط آلفرد چندلر در کتاب استراتژی و ساختار بکار رفت (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A، ۱۵ و انصاری، ۱۳۹۰، ۱۸). در ادامه برخی از تعاریف استراتژی از منظر صاحب نظران این حوزه آورده شده است.

استراتژی شامل تصمیم ­گیری در این باره است که مقصد کجاست و رسیدن به آن چگونه خواهد بود. استراتژی بیان قصد و نیت است، یعنی آنچه دوست داریم انجام دهیم و تعریف راهبرد چیست؟ اینکه قصد داریم چگونه آن را به انجام برسانیم. استراتژی اهداف بلند مدت را تعریف می­ کند ولی عمدتاً تأکید آن بر چگونگی تحقق این اهداف است. استراتژی وسیله و ابزار ایجاد ارزش است (آرمسترانگ، ۱۳۹۰،۳۷).

اگر چه تعریف استراتژی به شیوه­ های مختلف بیان و تجزیه و تحلیل می ­شود و برای برنامه­ ریزی مورد استفاده قرار می­ گیرد، اما به طور کلی استراتژی به فرایند تعیین مأموریت، مقاصد و هدف های اساسی و بلند مدت سازمان و پذیرش جریان اقدامات و تخصیص منابع ضروری برای دستیابی به هدف های سازمان می­ پردازد (بدخشانی و فروزانفر ، ۱۳۸۹) به گونه ­ای که قادر به تبیین موضوعاتی نظیر این باشد که در چه کسب و کاری و چه نوع سازمانی فعالیت می­ کنیم یا می­ خواهیم فعالیت نمائیم (انصاری، ۱۳۹۰).

از نظر پورتر ماهیت استراتژی عبارت است از مرتبط کردن یک شرکت به محیط اطرافش (پورتر،۱۳۹۱، ۴۱). تعریف استراتژی یک شرکت عبارت است از نقشه بازی مدیریت برای دستیابی به یک جایگاه در بازار، هدایت عملیات خود، جذب و خشنود کردن مشتریان، رقابت موفقیت آمیز و دستیابی به اهداف سازمان (تامپسون و گمبل،۱۳۹۱).

تعریف استراتژی در این مقاله جامع از منابع علمی گوناگون استراتژی اثر بخش علی خادم الرضا مدرس و مشاور کسب و کار پورتر مینتزبرگ هامل سان تزو عفاریان

گروه مشاوران بوستن استراتژی را امری مربوط به جایگاه­ سازی در میدان رقابت می ­دانند (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷،A،۴۴).

کی (۱۹۹۹) در تعریف استراتژی بیان دارد که تأکید و تمرکز استراتژی بر اقداماتی است که شرکت را از رقیبانش متمایز می­ سازد ( آرمسترانگ، ۱۳۹۰، ۳۸).

از نظر دیوید استراتژی ها ابزارهایی هستند که شرکت می­ تواند بدان وسیله به هدف های بلند مدت خود دست یاید (دیوید، ۱۳۸۶).

به عقیده مینتزبرگ استراتژی برنامه و الگوی رفتاری سازمان برای تعیین موقعیت آتی و ارائه شمای کلی از چگونگی تحقق هدف ها است (ناظمی، ۱۳۸۳).

بروس هندرسون، صاحب نظر برجسته و مؤسس گروه مشاورین بوستون، استراتژی را ایجاد یک مزیت منحصر به فرد برای تمایز سازمان از رقبا و اساس کار را مدیریت این تمایز می داند و ماکیدز استراتژی رقابتی را هنر خلق جایگاه برتر برای یک شرکت تعریف می­ کند (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A، ۱۵-۱۸).

تعریف استراتژی رقابتی

استراتژی رقابتی ترکیبی از اهداف نهایی [۱] می­ باشد که شرکت سعی در رسیدن به آنها را دارد و برای سیاست هایی [۲] که دستیابی به این اهداف را مقدوور می­ سازد، شرکت های مختلف اصطلاح های متفاوتی را به کار می­ برند. به عنوان مثال برخی از شرکت ها از واژه رسالت[۳] یا اهداف[۴] به جای اهداف (Goals) و برخی دیگر از تاکتیک[۵] به جای سیاست های وظیفه ­ای[۶] یا عملیاتی[۷] استفاده می­ کنند.

در هر حال مفهوم اصلی استراتژی در تمییز بین اهداف و ابزارهاست. همچنین پورتر بیان می­ دارد که بهترین استراتژی برای یک شرکت، برنامه منحصر به فردی است که منعکس کننده شرایط خاص آن شرکت باشد. در همین رابطه او استراتژی های رقابتی عمومی [۸] خود، شامل تمایز [۹]، تمرکز [۱۰] و پیشرو بودن در هزینه[۱۱] را معرفی می­ کند (پورتر،۱۳۹۱)

در رویکرد استراتژی یک اصل قوی و بدون ابهام وجود دارد و آن تمرکز تعریف راهبرد چیست؟ است. اگر بخواهیم در همه کارها قوی باشیم در هیچ کاری قوی نخواهیم بود. این اصل ناشی از محیط رقابتی و محدودیت منابع است. اصولاً استراتژی زاییده این دو عامل است چرا که بدون رقابت استراتژی امری بی­ معناست. همچنین باید بیان داشت که استراتژی ، اثر بخشی خود را از قواعد رقابت می­ ستاند و برای یک استراتژی اثربخش باید قواعد رقابت را به درستی شناخت (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A، ۱۷-۱۹).

صرف منابع محدود بر موضوعات غیر اصلی، جریمه ­اش واگذاری میدان رقابت به رقیبی است که منابع محدود خود را بر روی موضوعات اصلی متمرکز کرده است. بنابراین ماهیت استراتژی تشخیص فرصت های اصلی و تمرکز منابع در جهت تحقق منافع نهفته در آن است (همان،۴۲). در همین راستا از جمله فواید استراتژی اینست که می­ تواند به مدیران شرکت این اطمینان را بدهد که سیاست هایشان دارای هماهنگی بوده و در راستای اهداف مشخصی می­ باشد (پورتر،۱۳۹۱ ،۲۷).

در تعریف استراتژی دیگری برنامه، موضع، الگوی رفتاری، پرسپکتیو، سیاست یا تصمیمی است که سمت و سوی دیدگاه ها و جهت حرکت سازمان را نشان می ­دهد. استراتژی می­ تواند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمانی متفاوت تعریف شود (کاوسی،۱۳۸۹، ۱۵۲).

در سند راهبردی توسعه صنعتی جمهوری اسلامی ایران آورده شده است که راهبرد مجموعه­ ای است از اهداف غایی، مقاصد اساسی، مأموریت های بنیادین، قواعد زیربنایی و نحوه تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف، که جهت­ گیری و حرکت سازمان ها بر اساس آنها صورت می­ گیرد (سند راهبرد توسعه صنعتی، ۱۳۸۴).

تعریف استراتژی در این مقاله جامع از منابع علمی گوناگون استراتژی اثر بخش علی خادم الرضا مدرس و مشاور کسب و کار پورتر مینتزبرگ هامل سان تزو عفاریان

پیسانو بیان دارد که استراتژی هیچ چیز به جز تعهد به یک الگوی رفتاری مشخص به منظور پیروی در یک رقابت نبوده و به یک فرض اساسی منتج می شود که عبارت است از اینکه “چه چیزی موجب پیروزی می شود” (Pisano, 2012). وی همچنین در این میان سه هدف (و ابزار) اساسی که برای ایجاد یک استراتژی خوب مورد نیاز هستند را نام می ­برد که عبارتند از استحکام و انسجام [۱۲]، ارتباط و پیوستگی[۱۳] و مورد آخر انطباق و انتظام[۱۴].

استحکام:

یک مزیت منتج از یک تصمیم نیست بلکه نتیجه انباشتی [۱۵] از سلسله­ ای از تصمیمات، عملکردها، رفتارها و نتایج در طول زمان است. یک استراتژی خوب چهارچوبی را برای اتخاذ تصمیمات منسجم و در راستای اهداف مشخص در در طول زمان به وجود می ­آورد.

پیوستگی:

در یک سازمان بزرگ هر روزه تصمیمات گوناگون توسط بخش ها و مسئولین گوناگون گرفته می شود که می­ توانند ظرفیت­ های رقابتی سازمان را شکل دهند. در این میان استراتژی یک مکانیزم ترکیبی [۱۶] را به منظور اطمینان یافتن از ارتباط معنی دار این تصمیمات تاکتیکی فراهم می­ آورد.

انطباق:

سازمان ها زمانی موفق می شوند که استراتژی های آنها با واقعیت های محیط بیرونی هم تراز شده باشند. در این میان استراتژی های واحد تحقیق و توسعه باید در راستای استراتژی های کل سازمان آن قرار داشته باشند. بدین ترتیب استراتژی برای هم­ ترازی محیط درون و بیرون سازمان مؤثر است .(Pisano, 2012)

هنری مینتزبرگ به عنوان یکی از متأخرین در حوزه استراتژی معتقد است که مفاهیمی چون استراتژی را نمی توان در قالب یک تعریف استراتژی آورد و باید تعاریف مختلفی را برای آن پذیرفت (پهلوانیان، ۱۳۸۹، ۲۸). وی برای ” تعریف استراتژی چیست ” پنج ویژگی پیشنهاد می­ کند:

  1. استراتژی به عنوان طرح [۱۷]
  2. استراتژی به عنوان تمهید [۱۸]
  3. استراتژی به معنی الگو [۱۹]
  4. استراتژی به عنوان وضعیت [۲۰]
  5. و استراتژی به معنی دیدگاه [۲۱] (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A،۲۹-۴۴).

همچنین آرمسترانگ عقیده دارد که مفهوم استراتژی به سه مفهوم دیگر استوار است: مزیت رقابتی [۲۲]، قابلیت های متمایز [۲۳] و هماهنگی استراتژیک [۲۴]. مفهوم مزیت رقابتی را اولین باز مایکل پورتر مطرح ساخت. به زعم وی مزیت رقابتی نصیب شرکتی می ­شود که برای مشتریانش ارزش قائل می­ شود.

همچنین فرصت های فراروی شرکت برای حفظ مزیت رقابتی را معمولاً قابلیت های آن تعیین می­ کند. قابلیت های متمایز عبارتند از آن دسته مشخصات و ویژگی هایی که رقیبان نمی­ توانند از آنها گرته برداری کنند. مفهوم هماهنگی استراتژیک به معنی به حداکثر رساندن میزان تناسب و تطابق میان مزیت رقابتی هر شرکت با منابع و قابلیت هایش و همچنین فرصت های موجود در محیط بیرونی است (آرمسترانگ، ۱۳۹۰).

همچنین هامل بر اساس مطالعاتی که انجام داده است، پنج توصیه اساسی در فراهم کردن زمینه خلق استراتژی اثربخش پیشنهاد می­ کند که عبارتند از: پیشنهادات جدید، گفتگوهای جدید، احساسات جدید، دیدگاه ­های جدید و تجارب جدید (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A،۲۹-۳۱).

در نهایت تعریف استراتژی باید یادآور شد که استراتژی مفهومی ذهنی است بدین معنی که تمامی استراتژی ها انتزاعی­ اند و تنها در ذهن افراد وجود دارند. هر استراتژی نوعی نوآوری است و به آینده توجه دارد، مبنای آن بینش مدیران است و نتیجه آن زمانی مشخص می­ شود که به انجام رسیده باشد.

مشاهده قسمتی از سمینار مایکل پورتر که در رابطه با تعریف استراتژی است.

در این ویدئو مایکل پورتر می گوید استراتژی چیست ؟ و استراتژی چه نیست؟

برگرفته از سند برنامه استراتژیک واحد تحقیق و توسعه سازمان اتکا

تدوین استراتژی

تدوین استراتژی فرایندی است سازمانی برای تعریف راهبرد و آینده ی سازمان .

این فرایند افراد و منابع را نیز شامل می‌شود.

برای آنکه سازمان آینده خود را مشخص کند و بداند به کجا خواهد رفت باید بداند الان دقیقاً کجا قرار گرفته است و چه کاری دارد انجام میدهد.

بعد از آن باید آنچه می‌خواهد باشد و در آینده به آن برسد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند.

مستندات حاصل از این فرایند را برنامهٔ راهبردی سازمان یا تدوین استراتژی می‌نامند.

هرگز نمی‌تواند مشخصا پیشبینی کرد که بازار در آینده دقیقاً چگونه خواهد بود و در آیندهٔ نزدیک چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.

به هر رو، متفکران استراتژی در سازمان می‌باید استراتژی‌های سازمان را بر اساس زنده ماندن در شرایط سخت طراحی کنند.

درواقع برنامه ریزی راهبردی به نوعی تصویر رسمی آیندهٔ سازمان است.

هر برنامهٔ راهبردی دست کم به یکی از پرسش‌های زیر پاسخ خواهد داد:

تعریف استراتژی کسب و کار چیست؟

تعریف استراتژی یکی از موضوع‌های مهم در بحث مدیریت کسب و کار است.

در دسته‌بندی استراتژی بازاریابی سایت فوربو پیش‌تر در خصوص تاکتیک‌های بازاریابی مقالاتی را منتشر کرده بودیم. اما حال قصد داریم در این مقاله نگاهی کلی به خود «استراتژی» بپردازیم. اینکه معنای استراتژی و تعریف استراتژی چیست.

محتوای این صفحه از روی متن قسمت ۳۵ پادکست فوربو منتشر شده است. در این قسمت از پادکست فوربو به تعریف کلی استراتژی پرداختیم. از همین رو ساختار متن آن با سایر مقالات سایت متفاوت است.

وقتی میگیم استراتژی بازاریابی داریم در مورد دو موضوع مستقل از هم صحبت می‌کنیم که قراره باهم ترکیب بشن.

ما یه استراتژی داریم برای کسب و کارمون و حالا میخوایم از بازاریابی برای رسیدن به هدف‌های اون استراتژی کمک بگیریم. اما استراتژی دقیقا چیه؟

تعریف استراتژی چیست؟

تعریف استراتژی خیلی سادس.

شما برای کسب و کارتون باید یک سری اهداف مشخص و اصلی داشته باشید. یعنی چیزایی که دوست دارید با کسب و کارتون بهشون برسید. حالا اون برنامه‌ و اون مسیری که میخواید برای رسیدن به اهداف کسب و کار طی کنید میشه استراتژی.

تعریف یه خطی استراتژی میشه همین: مشخص کردن اهداف و کشیدن مسیر رسیدن به اونا.

معادل فارسی این تعریف، راهبرد درنظر گرفته شده که به نظرم کلمه خوبی هم هست.

تاریخچه استراتژی

مثل خیلی از تعریف‌ها و حوزه‌های معرفتی، استراتژی هم از یونان باستان اومده. از کلمه استراتژیا (Strategia) به‌معنای فرماهدهی یا رهبری.

این کلمه کاربرد نظامی داشته و مشخصا در جنگ مورد استفاده قرار میگرفته. اصل این کلمه هم باز یونانیه و از کلمه استراتگوس به‌معنای لکشر اومده.

اولین تعریف این کلمه و توضیح دادن اون بر میگرده به ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح. ۵۰۰ سال قبل از میلاد سون تزو در کتاب هنر جنگ یا هنر رزم .. در فصل سوم که عنوانش «با استراتژی حمله کنید» بود… برای اولین بار این کلمه رو تعریف می‌کنه.

خب ما با این تعریف و کارکردش توی جنگ کاری نداریم و فقط در حد یه تاریخچه کوتاه گفتم که بهش یه اشاره‌ای بکنم.

ما توی کسب و کار به استراتژی نیاز داریم و برای پیدا کردن تعریف‌های اون توی این حوزه باید خیلی خیلی جلوتر از زمان سون تزو بریم و بیایم به اوایل قرن بیستم.

تعریف استراتژی در کسب و کار

استراتژی کسب و کار

در واقع اولین تعریف‌ها در خصوص استراتژی کسب و کار رو از اوایل قرن بیستم میتونیم از زبان کارآفرین‌های مختلف بشنویم.

یه نکته‌ی جالبی هم که هست اینه که هرچی آدم‌های بزرگ‌تر و مهم‌تری درباره‌ی این محرف زدن، تعریف‌هاشون خیلی ساده‌تر و قابل فهم تره. برعکس کسایی که شاید تازه کارن و میخوان استراتژی یه چیز خیلی سخت و پیچیده نشون بدن.

استراتژی در کسب و کار شد مشخص کردن هدف‌ها و کشیدن مسیر رسیدن به اونا. اما برای اینکه بتونیم استراتژی کسب و کار خودمون رو بچینیم یا به اصطلاح اون رو طرح‌ریزی کنیم، نیاز به یک سری نکات داریم که این نکات رو میخوام از دل تعریف‌هایی که آدم‌های بزرگ این حوزه کردن، معرفی کنم.

کنت آندوز به‌عنوان یکی از استاتید حوزه مدیریت استراتژیک ، استراتژی کسب و کار اینطور معرفی میکنه: الگویی است از اهداف بزرگ و سیاست‌ها و برنامه‌ای برای دستیابی به آن اهداف.

آلفرد چندلر استاد مدرسه کسب و کار هاروارد (Harvard Business School) در تعریف استراتژی میگه: تعیین اهداف بلندمدت شرکت و مجموعه‌ای از اقدامات و تخصیص منابع لازم برای دستیابی به اهداف.

یکم جلوتر که بیایم به مایکل پورتر میرسیم که یکی از شناخته‌ترین تئوریسین‌های استراتژی کسب و کار هست. و تعریف‌های زیادی از استراتژی داشته و یکی از ویژگی‌های اون اینه که همیشه تعریف‌های خودش رو آپدیت میکنه و چیزایی ازش کم و زیاد میکنه تا دقیق‌تر بشه.

دوتا تعریف رو ازش میخوام اینجا اشاره کنم.

استراتژی خلق موقعیتی منحصر به فرد و متمایز است که مجموعه‌ای متفاوت از فعالیت‌ها را در بر می‌گیرد. فغالیت‌ها باید به صورت سیستمی با یکدگیر تناسب داشته باشند.

یه جا دیگه میگه استراتژی یعنی کارهایی انجام بدیم که هیچ کس غیر از ما نتونه انجام بده.

اینجا‌ به‌نوعی موضوع مزیت رقابتی هم وارد استراتژی میشه و در واقع تعریف استراتژی رو کامل‌تر داره میکنه.

جک ولش نویسنده معروف و مدیر سابق جنرال الکتریک، که اتفاقا همین امسال هم در سن ۸۴ سال سالگی از دنیا رفت، تعریفی از جنس رقابت برای استراتژی داره. و میگه:

استراتژی یعنی اینکه من تصمیم‌های شفاف و دقیقی در مورد نحوه رقابت با دیگران بگیرم.

خب همون طور که دیدیم هر چی جلوتر میرم، معنای راهبرد داره دقیق‌تر میشه و همه اهداف یک شرکت یا کسب و کار داره توش تعریف میشه.

بیانیه استراتژی کسب و کار

به صورت کلی یک شرکت باید یک بیانیه استراتژی برای خودش داشته باشه ..که در واقع استراتژی رو توی سه بخش اصلی باید مشخص کنه.

اول بیانیه‌ی ماموریت هست (Mission Statement) که توش باید هدف کسب و کار مشخص شده باشه یعنی اینکه ما داریم برای چی کار می‌کنیم و میخوایم به کجا برسیم. به اصطلاح فلسفه‌ی وجود اون کسب و کار و شرکت باید توش تعریف بشه.

بخش دوم اسمش بیاینه اصول یا ارزش‌ها است (Statement of Principle) که اینجا باید مشخص بشه که یه کسب و کار به چیزهای اعتقاد داره و چطور میخواد رفتار کنه. چه اصولی رو میخواد پیش ببره.

بخش آخر هم بیانیه چشم‌انداز (Vision Statement) هست که باید پیش‌بینی کنه که کسب و کار قراره به کجا برسه و به صورت کلی نشون بده که مقصد نهایی کسب و کار کجاست.

این سه بخشی هست که یه کسب و کار برای طرح استراتژی باید اون رو مشخص کنه و بعد بره سراغ تاکتیک‌هایی که کسب و کار رو به این اهداف و برنامه‌ها برسونه.

تاکتیک‌‌های استراتژی

تاکتیک های بازاریابی

خب وقتی ما اهداف کسب و کارمون رو در یک برنامه استراتژی مشخص کردیم باید کارهایی رو در جهت رسیدن به اونا انجام بدیم. در واقع از تاکتیک‌هایی استفاده کنیم.

یکی از مهم‌ترین تاکتیک‌ها برای رسیدن به تعریف راهبرد چیست؟ هدف‌هایی که توی برنامه استراتژی هر کسب و کاری هست، بازاریابی (Marketing) هست. دقت کردید یکی از تاکتیک‌ها بازاریابیه. که بهش میگیم استراتژی بازاریابی.

اینجا لازمه که یه رو نکته حتما اشاره کنم. کل چیزی که توی سایت، دانشگاه و پادکست فوربو داریم در موردش حرف می‌زنیم فقط یکی از بخش‌هایی هست که توی استراتژی کسب و کار در موردش صحبت میشه ولی خب موضوع مهمیه.

با گفتن این حرف میخوام بگم که یه کسب و کار بزرگ که از لحاظ حقوقی یه شرکت محسوب میشه بخش‌ها و واحدهای خیلی زیادی داره. مثلا بخش منابع انسانی اون هست. بخش تولید رو میتونه داشته باشه، بخش R&D یا تحقیق و توسعه.. اگر فروشگاهی باشه انبارداری و لجستیک رو داره و چیزای دیگه.

استراتژی باید در همه این زمینه‌ها باشه. ولی ما توی مسیری که تا به اینجا طی کردیم. قبل از این مراحل هستیم. یعنی فعلا یه کسب و کار اینترنتی رو معرفی کردیم که چطور میتونید داشته باشید، چطور اون روی آن کار کنید. چطور فروشگاهی کنید و چطور رقابت کنید و از این جور چیزا. یعنی می‌خوام بگم که فعلا در حد کار یکی دو نفره یا یه تیم کوچک هست.. کار کسب و کار آنلاین یا همون کسب و کار اینترنتی ای که ما داریم به اون می‌پردازیم.

به همین خاطر در بحث استراتژی هم در همین سطح باقی میمونیم یعنی در سطح کسب و کارهای اینترنتی. و مثلا ما دلیلی نداره که وارد استراتژی‌های تولید محصول بشیم که بعد بخوایم تاکتیک‌هایی رو معرفی کنیم که مثلا با هزینه کمتر، تولید رو افزایش بدیم و از این جور مباحث.

پایان

به انتهای مقاله مربوط به تعریف استراتژی رسیدیم. در صورتی که سوالی در خصوص محتوا مطرح شده داشتید، می‌تونید اون رو از طریق قسمت نظرات ارسال کنید. ما حتما به نظر شما پاسخ خواهیم داد.

منابع مورد تحقیق

این مقاله به‌صورت اختصاصی برای سایت فوربو تالیف شده است. در جهت مستندسازی مقاله، از منابع زیر در نگارش کمک گرفته شده است.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.