فرمول محاسبه حاشیه فروش


حاشیه سود ناخالص

حاشیه سود ناخالص به میزانی از درآمد کل شرکت گفته می‌شود که بعد از کسر بهای تمام شده تولید محصول بدون احتساب سایر هزینه‌های شرکت (اداری و فروش) به دست می‌آید.از این مقدار برای محاسبه میزان سودآوری یک کالای خاص در مجموع تولیدات شرکت یا تبیین استراتژی بازاریابی و فروش بهتر برای محصولات استفاده می‌شود.

سود ناخالص هر شرکتی از اختلاف فروش و بهای تمام شده کالای فروش رفته به دست می‌اید. به عنوان مثال اگر محصولی به قیمت ۱۵۰۰ تومان به فروش برسد و برای تولید آن محصول ۹۰۰ تومان هزینه شده باشد سود ناخالص آن ۶۰۰ تومان خواهد بود.

سودناخالص= فروش – بهای تمام شده کالای فروش رفته

حال حاشیه سود ناخالص از تقسیم سود ناخالص بر فروش شرکت محاسبه می‌شود.

حاشیه سود ناخالص = فروش/ سود ناخالص

[Gross Profit] percentage of [Revenue]

به عنوان مثال اگر حاشیه سود ناخالص محصولی ۴۰ درصد باشد یعنی از هر ۱۰۰۰ تومان فروش شرکت، ۴۰۰ تومان عایدی نصیب آن شرکت می‌شود.

حاشیه سود ناخالص وابسته به دو عامل قیمت فروش محصول و از طرفی بهای تمام شده کالای تولید شده می‌باشد و هر گونه تغییری در این دو متغیر سود ناخالص شرکت را تحت تاثیر قرار میدهد. به عنوان مثال اگر این نسبت برای شرکتی ۴۰ درصد باشد بدین معنی است ۴۰ درصد از قیمت محصول به عنوان سود ناخالص آن محصول بوده است. حال اگر تعداد محصولات شرکتی بیش از یک محصول باشد این عدد به صورت میانگین مطرح می‌شود یعنی ممکن است محصولی دارای حاشیه سود ناخالص ۳۰ درصدی و محصول دیگر دارای حاشیه ۵۰ درصدی باشد.

عوامل تغییر در حاشیه سود ناخالص :

حال در بررسی صورت‌های مالی شرکتی در طی دو سال گذشته، ممکن است حاشیه سود ناخالص شرکت افزایش و یا کاهش یابد که این تغییرات ممکن است به دلایل زیر باشد:

حاشیه سود خالص و ناخالص در بورس و کاربرد آن ها

حاشیه سود خالص و ناخالص

بررسی حاشیه سود یا «Profit Marigin» یکی از مواردی است که تحلیل‌های بنیادین در بازارهای مالی بر پایه آن انجام می‌شود. اگرچه بررسی حاشیه سود برای خود عوامل شرکت ضروری است، اما تحلیل‌‌گران برای محاسبه سود سهام خود، این مفهوم را بسیار جدی‌تر به کار می‌برند. البته حاشیه سود، انواع مختلفی دارد که از جمله آن‌ها می‌توان حاشیه سود خالص، ناخالص، عملیاتی، قبل از مالیات، پس از مالیات و …. را نام برد؛ اما در این مطلب صرفاً به بررسی حاشیه سود خالص و سود ناخالص شرکت‌ها می‌پردازیم تا به ماهیت اصلی این اصطلاحات پی ببریم. اگر شما هم یکی از سرمایه‌‌گذاران بازارهای مالی مانند بورس هستید، آشنایی با این مفاهیم می‌تواند در هر سطحی که هستید، عملکردتان را ارتقا دهد. پس تا انتهای این مقاله از دلفین وست همراه ما باشید.

حاشیه سود خالص چیست؟

حاشیه سود خالص یا «Net profit Margin» در پی محاسبه‌ی سود خالص شرکت‌ها بدست می‌آید. سود خالص یک واحد تولیدی یا خدماتی را می‌توان پس از کسر تمام هزینه‌ها، اعم از هزینه‌های تولید، هزینه‌های متفرقه و غیرمستقیم، حقوق و دستمزدها، مالیات و …. محاسبه کرد. این نوع از حاشیه سود با درصد بیان می‌شود و نشان دهنده‌ی سود اصلی حاصل از فعالیت شرکت‌ها است. برای مثال وقتی می‌شنویم که می‌گویند: «سود خالص فلان شرکت ۳۵ ٪ است»، یعنی از هر ۱۰۰۰ تومان فروش آن شرکت، ۳۵۰ تومان آن سود خالص به شمار می‌آید. به بیان ساده‌تر، از هر ۱۰۰ تومان فروش آن شرکت، ۳۵ تومان آن حاشیه سود خالص خواهد بود.

لازم به ذکر است که سود خالص شرکت‌ها همیشه مثبت نیست و می‌تواند به منفی هم برسد. اگر سود خالص یک شرکت منفی باشد، می‌توان آن را «زیان خالص» آن شرکت نیز در نظر گرفت. اگر مقدار سود مثبت باشد، در اصطلاح عمومی به آن «درآمد خالص» نیز گفته می‌شود که سهامداران به آن «سود هر سهم» می‌گویند. هرچقدر مقدار سود خالص بیشتر باشد، سودآوری یک شرکت بالاتر بوده و سوددهی آن در بازارهای مالی نیز بیشتر است. بنابراین می‌توان روی سهام آن سرمایه‌گذاری کرد.

حاشیه سود ناخالص چیست؟

حاشیه سود ناخالص یا «Gross Profit Margin» به سود حاصل از فروش محصولات شرکت بدون در نظر گرفتن هزینه‌های تولید، عملیاتی، دستمزدی، مالیاتی و ….. گفته می‌شود. این نوع از سود را نیز با درصد بیان می‌کنند که نشان دهنده‌ی بازدهی بالا، مدیریت قدرتمند و توان استفاده از درآمد برای دیگر هزینه‌ها است.

اگر محصولی با قیمت نهایی ۲۰۰۰ تومان در بازار به فروش رسیده باشد و قیمت تمام‌شده‌ی آن برای شرکت، ۱۰۰۰ تومان باشد، پس می‌توان حاشیه سود ناخالص این محصول را ۱۰۰۰ تومان یا ۱۰۰ ٪ در نظر گرفت. همین‌طور اگر سود ناخالص یک شرکت برابر با ۵۰ ٪ باشد، به این معنی است که از هر ۱۰۰۰ تومان فروش آن شرکت، ۵۰۰ تومان سود بوده. البته این سود یک سود ناخالص است، چون دیگر هزینه‌های متفرقه‌ی دخیل در تولید و عرضه‌ی آن، محاسبه نشده است. پس می‌توان سود ناخالص را اختلاف فروش و بهای تمام شده‌ی یک محصول در نظر گرفت. بنابراین با فرمول زیر می‌توان آن را محاسبه کرد:

بهای تمام شده محصول قیمت فروش = سود ناخالص آن محصول

پس از بدست آوردن مقدار سود خالص، حاشیه آن، یعنی حاشیه سود ناخالص آن محصول را نیز با فرمول زیر محاسبه می‌کنند:

سود ناخالص محصول / فروش = حاشیه سود ناخالص

البته این فرمول‌ها می‌تواند برای کل فروش محصولات یک شرکت در نظر گرفته شود و تنها یک محصول خاص را دربر نگیرد. در این‌صورت باید برای محاسبه‌ی سود ناخالص، میانگین قیمت‌ها لحاظ شود، چراکه ممکن است سود ناخالص یک محصول ۳۰ درصد و سود ناخالص محصول دیگر ۶۰ درصد باشد.

هرچقدر هزینه‌ی تمام شده‌ی یک محصول پایین‌تر باشد یا با قیمت بالاتری به فروش برسد، حاشیه سود ناخالص آن محصول بالاتر خواهد بود. البته ارزانتر بودن بهای تمام شده و افزایش قیمت، باید در چهارچوبی باشد که به کیفیت محصول آسیب نزند، در غیر این‌صورت سود ناخالص بالای یک محصول پایدار نخواهد بود.

تفاوت سود خالص و سود ناخالص

تفاوت سود خالص و سود ناخالص در چیست؟

سود خالص و ناخالص در تحلیل‌های بنیادی بازارهای مالی مورد استفاده قرار می‌گیرند که هریک برای در نظر گرفتن بخشی از جریان فعالیت شرکت‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند. سود خالص، همانطور که از نامش پیداست، تمام سود باقی مانده برای شرکت را با کسر تمام هزینه‌ها، در اختیار ما قرار می‌دهد؛ این در حالی است که مقدار سود ناخالص، تنها بیانگر سود فروش است و هزینه‌های اعمال شده در تولید یا توزیع آن محصول در نظر گرفته نمی‌شود.

محاسبه‌ی سود ناخالص، راحت‌تر و سریع‌تر از محاسبه‌ی سود خالص است؛ چون در نظر گرفتن تمام هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم شرکت و کسر آن از سود حاصله، امری است که نیاز به دقت و شناخت فراوان از محصولات، بازار و … دارد. بنابراین سود ناخالص شرکت‌ها، به مراتب بیشتر از سود خالص آن‌ها مورد تجزیه، تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد. البته در مواردی که تحلیل‌گران بنیادی نیاز به بررسی‌های دقیق‌تری داشته باشند، حساب کردن سود خالص شرکت‌ها در اولویت قرار می‌گیرد.

کاربرد حاشیه سود خالص و ناخالص در بورس چیست؟

کاربرد حاشیه سود خالص و ناخالص در بورس به نوع تحلیل‌ها بستگی دارد. اگر کسی از تحلیل تکنیکال برای پیش‌بینی‌های این بازار استفاده کند، فرمول محاسبه حاشیه فروش نیازی به بررسی حاشیه سود خالص و ناخالص نخواهد داشت. این تنها تحلیل‌گران بنیادی هستند که از حاشیه سود خالص و ناخالص شرکت‌ها برای پیش‌بینی‌های خود بهره می‌گیرند.

لازم به ذکر است که بیشتر تحلیل‌گران بازارهای مالی، تحلیل‌گران تکنیکالیست هستند، چراکه تحلیل تکنیکال به نسبت تحلیل بنیادی سریع‌تر و راحت‌تر است، اما تحلیل بنیادی درصد خطای کمتری دارد و حرفه‌ای‌تر و کاربردی‌تر از تحلیل تکنیکال است.

نکات مهم حاشیه سود خالص و ناخالص

اگرچه محاسبه‌ی حاشیه سودها در بررسی‌های مالی کاربرد فراوانی دارد، اما چون بررسی این اصطلاحات، به زمان، انرژی و محاسبات دقیقی نیاز دارد، بهتر است قبل از هرگونه محاسبه حاشیه سود، نکات زیر را در نظر بگیرید:

کاربرد حاشیه سود خالص و ناخالص

بررسی شرکت ها با مدل کسب و کار یکسان

با توجه به اینکه شرکت‌های مختلف حاشیه‌های سود متفاوتی دارند، از بررسی حاشیه سودها باید در مقایسه شرکت‌هایی که دارای مدل کسب‌وکار یکسان هستند، استفاده شود. مقایسه حاشیه سود شرکت‌هایی که مدل‌های کاری متفاوتی دارند و در صنعت‌ متفاوتی فعالیت می‌کنند، بی‌نتیجه خواهد بود. (برخی از شرکت‌ها با توجه به نوع فعالیت و تولیدات خود ممکن است حاشیه سود بالا و فروش کم یا حاشیه سود پایین و فروش زیاد داشته باشد!)

استفاده از سایت کدال

برای محاسبه‌ی سود خالص شرکت‌ها، به صورت‌های مالی ۳، ۶ یا ۱۲ ماهه نیاز خواهد بود؛ این اطلاعات را می‌توان در سایت خود شرکت‌ها یا در سامانه‌ی کدال «ir» فرمول محاسبه حاشیه فروش مشاهده کرد.

توجه به حاشیه سود پایین

اگرچه حاشیه سود پایین، همیشه نشان از ضعف یک شرکت است، اما در برخی از موارد، حاشیه سود می‌تواند دوره‌ای باشد یا بخاطر استراتژی خاصی صورت بگیرد. مثلاً ممکن است یک شرکت برای بدست گرفتن سهم بیشتری از بازار هدف، قیمت‌های فروش خود را کاهش داده باشد!

بررسی حاشیه سود در بازه زمانی مشخص

تحلیل‌گران با بررسی صورت‌های مالی و حاشیه سود شرکت‌ها در دوره‌های زمانی مشخص، به پیشرفت یا پس‌رفت شرکت‌ها و افزایش یا کاهش ارزش ذاتی سهام آن‌ها پی ببرند. بنابراین بهتر است بررسی حاشیه سود با دقت بالا و در یک دوره زمانی مشخص انجام شود.

حاشیه سود دروغین

ممکن است یک شرکت در صورت‌های مالی ارائه شده‌ی خود، حاشیه سود را کمتر یا بیشتر از حد معمول خود در نظر گرفته باشد. به همین خاطر علی‌رغم گزارشات موجود در سایت شرکت‌ها، سهم بازار، نحوه بازاریابی، تیم مدیریت و …. آن شرکت را نیز رصد کنید.

سخن پایانی

در این مطلب، تعریف، موارد لازم و کاربرد حاشیه سود خالص و ناخالص در بورس را مورد بررسی قرار دادیم. تمام کسانی که به تازگی قصد ورود به بورس را دارند یا می‌خواهند تحلیل بنیادی را فرا بگیرند، به بررسی این مفاهیم نیاز خواهند داشت. با توجه به دقت بالایی که محاسبه حاشیه سودها می‌طلبد، می‌توانید از آموزش‌‌های جامع تحلیل بنیادی کارشناسان دلفین‌وِست استفاده کنید.

برای یادگیری “انواع فرمول محاسبه حاشیه فروش سود” مسیر زیر را به شما پیشنهاد می‌کنیم:

حاشیه سود چیست؟

برای محاسبه حاشیه سودهای مختلف، انواع این سودها بر فروش خالص تقسیم می شوند تا برای اهداف متفاوت مورد استفاده قرار گیرند.

حاشیه سود یکی از نسبت­های سودآوری است که از تقسیم درآمد خالص بر درآمد، یا سود خالص بر فروش به دست می آید.

به گزارش پایگاه خبری بازار سرمایه (سنا)، درآمد یا سود خالص ممکن است با تفریق همه هزینه های شرکت، از جمله هزینه های عملیاتی، هزینه مواد اولیه و هزینه های مالیاتی، از کل درآمد به دست آید.

اگر چه چند نوع مختلف حاشیه سود وجود دارد، مثل حاشیه سود ناخالص، حاشیه سود خالص، حاشیه سود عملیاتی و حاشیه سود قبل از مالیات، اما اصطلاح حاشیه سود اغلب برای اشاره به حاشیه سود خالص مورداستفاده قرار می گیرد.

روش محاسبه حاشیه سود به شکل فرمول زیر نمایش داده می شود:

برای محاسبه حاشیه سودهای مختلف، انواع این سودها بر فروش خالص تقسیم می شوند تا برای اهداف متفاوت مورد استفاده قرار گیرند.

حاشیه سود را به صورت درصد نمایش می دهند و درواقع این نسبت نشان می دهد از یک تومان فروش شرکت، چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است. به عنوان مثال حاشیه سود 30 درصد نشان می دهد 1000 تومان فروش محصولات شرکت، 300 تومان سود خالص به دست آمده است .

کاربردهای حاشیه سود

حاشیه سود نسبتی مفید است که می تواند به ایجاد بینشی درباره انواع جنبه های عملکرد مالی یک شرکت کمک کند.

در سطح ابتدایی، حاشیه سود پایین می تواند این طور تعبیر شود که سوددهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، کاهشی درفروش تجربه کند، حاشیه سود آن حتی بیشتر کاهش خواهد یافت که به حاشیه سودی بسیار پایین، خنثی و یا حتی منفی به منجر می شود.

حاشیه سود پایین می تواند به نکات خاصی درباره صنعتی که یک شرکت در آن فعالیت دارد یا شرایط کلان اقتصادی آشکار کند. به طور مثال اگر حاشیه سود شرکتی کم باشد، می تواند نشان دهنده آن باشد که فروش کمتری از سایر شرکت ها در همان صنعت داشته و یا اینکه صنعتی که شرکت در آن فعالیت دارد خودش از شرایط وخیمی رنج می برد.

حاشیه سود همچنین به یک سری نکات راجع به توانایی شرکت در مدیریت هزینه هایش اشاره دارد. مخارج بالا نسبت به درآمد (حاشیه سود پایین) ممکن است نشانگر این باشد که شرکت، احتمالاً به خاطر مشکلات مدیریتی، در حال تقلا برای پایین نگه داشتن هزینه هاست. این امر مستلزم آن است تا هزینه ها بهتر تحت کنترل قرار گیرد. مخارج بالا ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیافتد، مثلاً شرکت به نسبت فروشش موجود کالای زیادی دارد، یا اینکه کارمندان زیادی را استخدام کرده و یا در فضای بیش ازحد بزرگی فعالیت می کند و درنتیجه مجبور است پول اجاره زیادی بپردازد و دلایل دیگری از این دست.

از طرف دیگر حاشیه سود بالا نشانگر شرکت سودآوری است که کنترل بهتری بر هزینه هایش به نسبت رقبا دارد.

حاشیه سود همچنین می تواند جنبه های خاصی از استراتژی قیمت گذاری یک شرکت را مشخص کند. به طور مثال حاشیه سود پایین ممکن است نشان دهد که شرکت کالاهای خود را کمتر قیمت گذاری کرده است.

محدودیت های حاشیه سود

گرچه حاشیه سود نسبت مفید و محبوبی برای اندازه گیری سودآوری شرکت ها است، اما مثل هر معیار یا نسبت مالی دیگری دارای محدودیت هایی است که سرمایه گذاران باید در هنگام بررسی حاشیـه سود این محدودیت ها را در نظر بگیرند.

اگرچه حاشیه سود می تواند برای مقایسه شرکت ها با یکدیگر بسیار مفید باشد، افراد باید از این معیار فقط جهت مقایسه شرکت ها در یک صنعت خاص و با مدل های کسب و کار و سطح درآمدی یکسان استفاده نمایند. شرکت ها در صنایع متفاوت اغلب فرمول محاسبه حاشیه فروش مدل های کسب و کار مختلف با حاشیه سودهای گوناگون دارند، به همین دلیل تفسیر مقایسه ای بین حاشیه های سود آن ها تقریباً بی معنی است. به طور مثال، شرکت هایی که اجناس لوکس می فروشند اغلب درصد سود بالایی در اجناس دارند، درحالی که موجودی کالا و هزینه سربار کمی دارند یا درآمد متوسطی دارند اما از حاشیـه سود بالایی برخوردارند. در سویی دیگر، شرکت های تولیدکننده کالاهای اساسی به دلیل نیاز به نیروی کار و فضای بیشتر، درصد سود کمی داشته و موجودی کالا و هزینه سربار نسبتاً بالایی دارند. همین طور ممکن است این شرکت ها درآمد بالایی داشته باشند، اما از حاشیه سود پایینی برخوردارند.

محاسبه حاشیـه سود برای شرکت هایی که در حال ضرر کردن هستند، خیلی مفید نیست، چون آن ها هیچ سودی ندارند.

انواع حاشیه سود

چند نوع مختلف از حاشیه سود وجود دارد که سرمایه گذاران و تحلیل گران از آن ها برای اندازه گیری عناصر خاص سود یک شرکت بهره می جویند.

یکی از آن ها، حاشیـه سود ناخالص است که سود ناخالص را (درآمد منهای هزینه کالاهای فروخته شده شامل نیروی کار، مواد و هزینه سربار) بر فروش خالص تقسیم می کنند. این نوع از حاشیـه سود دارای محدودیت هایی است، مثل اینکه مدیریت ممکن است اغلب کنترل کمی بر هزینه مواد داشته باشد و لذا حاشیـه سود ناخالص برای تعیین کیفیت مدیریت مفید نیست. به علاوه، صنایع بدون فرآیند تولید، هزینه های فروش خیلی کمی داشته یا هزینه فروش ندارند، پس حاشیـه سود ناخالص بیشتر برای در نظر گرفتن شرکت هایی که کالا تولید می کنند، سودمند است.

یک نوع محبوب از حاشیـه سود، حاشیه سود عملیاتی است که سود عملیاتی را (درآمد منهای هزینه ها، هزینه های عمومی و اداری) بر فروش خالص تقسیم می کند.

سرمایه گذاران و تحلیل گران ممکن است از حاشیه سود قبل از مالیات هم استفاده کنند که درآمدهای قبل از مالیات را (درآمد بدون کسر هزینه های مالیاتی) بر فروش خالص تقسیم می کند.

با جزئیات حاشیه سود آشنا شوید

حا‌شیه سود ۲۰ درصدی به این معنی است که شرکت دارای درآمد خالص ۰٫۲۰ دلار به ازای هر دلار از کل درآمدهای کسب شده است.

حاشیه سود یکی از نسبت های سودآوری است که از تقسیم درآمد خالص بر درآمد، یا سود خالص بر فروش به دست می‌آید.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازار سرمایه(سنا)، درآمد یا سود خالص ممکن است با تفریق همه هزینه های شرکت، از فرمول محاسبه حاشیه فروش جمله هزینه های عملیاتی، هزینه مواد اولیه و هزینه های مالیاتی، از کل درآمد به دست آید. حاشیه سود به شکل درصد بیان می‌شود و مشخص می‌کند که یک شرکت چه مقدار از هر یک دلار فروش را در حساب مربوط به درآمدها نگه‌داری می‌کند.

حا‌شیه سود ۲۰ درصدی به این معنی است که شرکت دارای درآمد خالصی معادل ۰٫۲۰ دلار، به ازای هر دلار از کل درآمدهای کسب شده است .

اگرچه چند نوع مختلف حاشیـه سود وجود دارد، مثل «حاشیه سود ناخالص»، «حاشیه سود عملیاتی»، «حاشیه سود قبل از مالیات» و «حاشیه سود خالص»، اما اصطلاح «حاشیه سود» اغلب برای اشاره به حاشیه سود خالص مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش محاسبه حاشیـه سود به شکل فرمول زیر نمایش داده شود :

/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable

/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable

برای محاسبه حاشیه سودهای مختلف، انواع این سودها بر فروش خالص تقسیم می‌شوند تا برای اهداف متفاوت مورد استفاده قرار گیرند .

حاشیه سود مشابه اصطلاح «درصد سود» بوده ولی متمایز از آن است. اصطلاح درصد سود، سود خالص بر فروش را به هزینه کالاهای فرمول محاسبه حاشیه فروش فروخته‌شده تقسیم می‌کند تا میزان سودی که یک شرکت از فروش کالاهایش، به جای سودی که نسبت به کل مصارفش به دست می‌آورد، محاسبه شود .

اعدادی مثل فروش یا درآمد به ندرت می‌توانند چیز خاصی راجع به سودآوری شرکت در اختیار قرار دهند و فرمول محاسبه حاشیه فروش نگاه کردن به درآمدهای یک شرکت اغلب کل داستان را تعریف نمی‌کند. افزایش درآمدها خوب است، ولی افزایش بدین معنی نیست که حاشیـه سود یک شرکت در حال بهبود است.

به طور مثال، فرض کنید که درآمد یک سال شرکت فرضی شناسا ۱ میلیارد تومان بوده و ۷۵۰ میلیون تومان هزینه داشته باشد که حاشیه سود او را ۲۵% می‌کند (۲۵%=۱۰۰۰/(۷۵۰-۱۰۰۰)). اگر در طول سال بعدی درآمدش به ۱٫۲۵ میلیارد تومان افزایش یابد و هزینه های آن به یک میلیارد تومان برسد، حاشیـه سود آن ۲۰ درصد می‌شود ((۱۲۵۰-۱۰۰۰)/۱۲۵۰=۲۰%). گرچه درآمد شرکت افزایش پیدا کرده، اما حاشیه سود شرکت به خاطر افزایش سریعتر هزینه ها نسبت به درآمد، کاهش یافته است .

به همین ترتیب، افزایش یا کاهشی در مخارج شرکت ضرورتاً بدین معنی نیست که حاشیه سود شرکت در حال رشد یا کاهش است. فرض کنید که شرکت فرضی پایا درآمد و مخارجش در یک سال ۲ میلیارد و ۱٫۵ میلیارد تومان باشد. در این صورت حاشیـه سود آن ۲۵% خواهد بود.

در سال بعد، شرکت یک تغییر ساختار انجام می‌دهد و مخارج خود را با حذف یک خط تولید کاهش می‌دهد، به همین خاطر درآمد کل هم کاهش می‌یابد . اگر درآمد و مخارج شرکت پایا در سال دوم ۱٫۵ میلیارد و ۱٫۲ میلیارد دلار باشد، پس حاشیه سود آن حالا ۲۰% است. گرچه شرکت پایا توانست هزینه های خود را به شکل قابل‌توجهی کاهش دهد، ولی حاشیـه سود به شکل قابل ملاحظه‌ای تحت تأثیر قرار گرفت. چون درآمد سریع‌تر از مخارج با کاهش روبرو شد .

کاربردهای حاشیه سود

حاشیه سود نسبتی مفید است که می‌تواند به ایجاد بینشی درباره انواع جنبه‌های عملکرد مالی یک شرکت کمک کند .

در سطحی ابتدایی، حاشیـه سود پایین می‌تواند این‌طور تعبیر شود که سوددهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، کاهشی در فروش تجربه کند، حاشیـه سود آن حتی بیشتر کاهش خواهد یافت که به حاشیه سودی بسیار پایین، خنثی یا حتی منفی منجر می‌شود .

حاشیه سود پایین می‌تواند به نکات خاصی درباره صنعتی که یک شرکت در آن فعالیت دارد یا شرایط کلان اقتصادی آشکار کند. به طور مثال، اگر حاشیـه سود یک شرکت کم باشد، می‌تواند نشان دهنده آن باشد که فروش کمتری از سایر شرکت‌ها در همان صنعت ) سهم بازار کم) داشته یا اینکه صنعتی که شرکت در آن فعالیت دارد خودش از شرایط وخیمی رنج می‌برد .

حاشیه سود همچنین به یک سری نکات راجع به توانایی شرکت در مدیریت هزینه هایش اشاره دارد. مخارج بالا نسبت به درآمد (حاشیه سود پایین) ممکن است نشانگر این باشد که شرکت، احتمالاً به خاطر مشکلات مدیریتی، در حال تقلا برای پایین نگه‌داشتن هزینه‌هاست. این امر مستلزم آن است تا هزینه ها بهتر تحت کنترل قرار گیرند. مخارج بالا ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتند، مثلاً شرکت به نسب فروشش موجودی کالای زیادی دارد، یا اینکه کارمندان زیادی استخدام کرده یا در فضای بیش‌ازحد بزرگی فعالیت می‌کند و درنتیجه مجبور است پول اجاره زیادی بپردازد و دلایل دیگری ازاین‌دست .

از طرف دیگر حاشیـه سود بالا نشانگر شرکت سودآوری است که کنترل بهتری بر هزینه‌هایش به نسبت رقبا دارد .

حاشیه سود همچنین می‌تواند جنبه‌های خاصی از استراتژی قیمت گذاری یک شرکت را مشخص نماید. به طور مثال حاشیـه سود پایین ممکن است نشان دهد که شرکت کالاهای خود را کمتر قیمت گذاری کرده است .

محدودیت‌های حاشیه سود

گرچه حاشیه سود نسبت مفید و محبوبی برای اندازه‌گیری سودآوری شرکت‌ها است، اما مثل هر معیار یا نسبت مالی دیگری دارای محدودیت‌هایی است که سرمایه گذاران باید در هنگام بررسی حاشیـه سود این محدودیت‌ها را در نظر بگیرند .

اگرچه حاشیه سود می‌تواند برای مقایسه شرکت‌ها با یکدیگر بسیار مفید باشد، افراد باید از این معیار فقط جهت مقایسه شرکت‌ها در یک صنعت خاص و با مدل‌های کسب و کار و سطح درآمدی یکسان استفاده نمایند. شرکت‌ها در صنایع متفاوت اغلب مدل‌های کسب و کار مختلف با حاشیه سودهای گوناگون دارند، به همین دلیل تفسیر مقایسه‌ای بین حاشیه‌های سود آن‌ها تقریباً بی‌معنی است. به طور مثال، شرکت‌هایی که اجناس لوکس می‌فروشند اغلب درصد سود بالایی در اجناس دارند، درحالی‌که موجودی کالا و هزینه سربار کمی دارند یا درآمد متوسطی دارند اما از حاشیـه سود بالایی برخوردارند. در سویی دیگر، شرکت‌های تولیدکننده کالاهای اساسی به دلیل نیاز به نیروی کار و فضای بیشتر، درصد سود کمی داشته و موجودی کالا و هزینه سربار نسبتاً بالایی دارند. همین‌طور ممکن است این شرکت‌ها درآمد بالایی داشته باشند، اما از حاشیه سود پایینی برخوردارند .

محاسبه حاشیـه سود برای شرکت‌هایی که در حال ضرر کردن هستند، خیلی مفید نیست، چون آن‌ها هیچ سودی ندارند .

انواع حاشیه سود

چند نوع مختلف از حاشیه سود وجود دارد که سرمایه گذاران و تحلیل گران از آن‌ها برای اندازه‌گیری عناصر خاص سود یک شرکت بهره پولی است که به عنوان امتیاز قرض دادن پول به شخص وام دهنده پرداخت می‌شود و معمولاً با یک نرخ سالیانه به صورت درصدی بیان می‌شود. بهره گاهی با نام‌هایی چون سود فرمول محاسبه حاشیه فروش مشارکت نیز شناخته می‌شود و می‌تواند به سود حاصل از مشارکت فرد در پروژه‌ها یا سرمایه گذاری ها اشاره کند.

یکی از آن‌ها، حاشیـه سود ناخالص است که سود ناخالص را (درآمد منهای هزینه کالاهای فروخته شده شامل نیروی کار، مواد و هزینه سربار) بر فروش خالص تقسیم می‌نماید . این نوع از حاشیـه سود دارای محدودیت‌هایی است، مثل‌اینکه مدیریت ممکن است اغلب کنترل کمی بر هزینه مواد داشته باشد و لذا حاشیـه سود ناخالص برای تعیین کیفیت مدیریت مفید نیست. به‌علاوه، صنایع بدون فرآیند تولید، هزینه های فروش خیلی کمی داشته یا هزینه فروش ندارند، پس حاشیـه سود ناخالص بیشتر برای در نظر گرفتن شرکت‌هایی که کالا تولید می‌کنند، سودمند است .

یک نوع محبوب از حاشیـه سود، حاشیه سود عملیاتی است که سود عملیاتی را (درآمد منهای هزینه ها، هزینه های عمومی و اداری) بر فروش خالص تقسیم می‌کند .

سرمایه گذاران و تحلیل گران ممکن است از حاشیه سود قبل از مالیات هم استفاده کنند که درآمدهای قبل از مالیات را (درآمد بدون کسر هزینه های مالیاتی) بر فروش خالص تقسیم می‌کند .


1- هزینه های ثابت کسب و کار خود را محاسبه کنید. این هزینه‌ها مواردی مثل اجاره ملک یا تجهیزات، حقوق و دستمزد کارکنان، مالیات، بیمه و غیره را شامل می‌شود.

2- حاشیه مشارکت که با عنوان حاشیه فروش نیز شناخته می‌شود با این فرمول محاسبه می‌شود:

حاشیه مشارکت (حاشیه فروش) = قیمت محصول – هزینه های متغیر

هزینه های متغیر هزینه هایی هستند که بنابر روش تولید محصول و نحوه فروش می‌توانند نوسان داشته باشند، مثلا هزینه کارگر و نیروی انسانی، حق‌العمل یا کمیسیون، یا هزینه خرید مواد اولیه جزو هزینه‌های متغیر هستند.

3- هزینه های ثابت را تقسیم بر حاشیه مشارکت کنید.

4- به همین سادگی نقطه سر به سر به دست آمد. این عدد به شما نشان می‌دهد چقدر محصول یا سرویس باید بفروشید تا درآمدهای شما با هزینه‌هاتان برابر شود. از این به بعد هر چه حاصل کنید سود کسب و کار شما محسوب می‌شود.

قیمت محصولات و هزینه‌های شما همیشه ثابت نیست، بنابراین نیاز دارید هر زمانی که با این تغییرات مواجه می‌شوید نقطه سر به سر کسب و کار خود را مجددا محاسبه کنید.

چطور از نقطه سر به سر استفاده کنیم؟

حالا که متوجه شدید نقطه سر به سر کسب و کار شما چه عددی است، باید استراتژی‌هایی تدوین کنید تا هرچه زودتر به این عدد برسید و آن را پشت سر بگذارید تا سود بیشتری به دست آورید. گاهی ممکن است این عدد آنقدر بزرگ باشد که یکه بخورید. با خود فکر کنید که «این همه باید بفروشم تا تازه به نقطه سر به سر برسم»، اما نگران نباشید!

راه‌ها و اهرم‌هایی وجود دارند که با به کارگیری آن‌ها می‌توانید این عدد را دستکاری کنید و نقطه سر به سر کسب و کار خود را به عدد واقع‌بینانه‌تری تبدیل کنید.

یکبار دیگر به فرمول محاسبه نقطه سر به سر و همچنین فرمول حاشیه مشارکت نگاهی بیندازید. در این فرمول‌ها هزینه های ثابت و هزینه های متغیر را می‌بینید. پس یک راه منطقی برای کاهش عدد نقطه سر به سر کاهش هزینه‌های کسب و کار است.


کاهش هزینه های ثابت

برای اینکه پول دربیاورید باید پول خرج کنید. اما هر چه کمتر هزینه کنید، نقطه سر به سر نیز کمتر می‌شود. به صورت سود و زیان، ترازنامه و صورت جریان نقدینگی کسب و کار خود نگاه کنید تا ببینید پولی که صرف می‌کنید کجا می‌رود. معمولا هزینه های ثابت بخش بزرگی از هزینه های یک کسب و کار را تشکیل می‌دهند و کم کردن آن نیز سخت است چون می‌تواند تاثیرات منفی روی کلیت و روال عادی کسب و کار داشته باشد.

آیا کسب و کار شما واقعا به وانت تحویل بار که هزینه‌های زیادی نیز می‌تراشد نیاز دارد؟ آیا این امکان وجود دارد که موجودی کالاهای خود را کم کنید تا فضای کمتری برای انبار کردن کالا، و احتمالا کاهش اجاره انبار نیاز داشته باشید؟ با توجه به نوع و نیازهای کسب و کار خود، نقاط هزینه ساز را شناسایی کنید و تا جایی که لطمه‌ای به روال عادی کسب و کار شما وارد نشود هزینه‌های ثابت را کاهش دهید.

افزایش قیمت‌ها

قیمت گذاری محصولات و خدمات می‌تواند امری پیچیده و سخت باشد. شاید دوست داشته باشید قیمت محصولات و خدمات خود را تا جایی بالا ببرید که از حصول سود کافی خیال‌تان راحت شود، اما اگر این قیمت گذاری بالاتر از عرف بازار و قیمت محصولات و خدمات رقبا باشد، مشتریان خود را از دست می‌دهید. پس برای افزایش قیمت باید تحقیق کنید و با برنامه ریزی عمل کنید.

کاهش هزینه های متغیر

هزینه های متغیر را نیز می‌توان به روش‌های مختلف کاهش داد. بعد از شناسایی این نوع هزینه‌ها، برای مثال می‌توانید با تامین کنندگان خود سر قیمت پایین‌تر چانه بزنید، برخی از وظایف را برون سپاری نمایید، فرایندهای تولید و فروش را بهینه‌تر کنید، هزینه‌های بازاریابی و تبلیغات را کاهش دهید و یا از فناوری‌های جدید بیشتر کمک بگیرید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.