مهم ترین تفاوت های تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی و فاندامنتال
تفاوت تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال و فاندامنتال به زبان ساده
هرکسی که قصد دارد پول خود را در بازارهای سهام سرمایه گذاری کند باید با مفهوم تحلیل بازار آشنا شود. چنانچه فرد با مفاهیم تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی آشنا شود بهتر می تواند موقعیت مالی خود در بازار را ارزیابی کند. این دو تحلیل با یکدیگر تفاوت هایی دارند که در این مقاله به آنها می پردازیم. چنانچه قصد سرمایه گذاری در بازارهای سهام را دارید ابتدا باید با مفاهیم تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی آشنا شده و تفاوت های آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال یا Technical Analysis به شیوه پیشبینی قیمت یک دارایی مبتنی بر گذشته قیمت و حجم معاملات آن در بازار بر طبق علم نمودارخوانی می گویند. در این شیوه فرآیندهای تحلیل مبتنی بر نمودارهای مختلف در خصوص یک دارایی صورت میپذیرد.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی یا Fundamental Analysis به شیوه ای برای پیدا کردن ارزش واقعی یک دارایی گفته میشود. در این روش از همه ی ابزارهایی که برای رسیدن به این هدف وجود دارد، استفاده می گردد. بررسی وضعیت اقتصادی حاکم بر جامعه و نیز اقتصاد خرد در این شیوه مورد تحلیل قرار می گیرد.
بررسی تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی و فاندامنتال
این دو تحلیل، سیستم های کاملا متفاوتی هستند، اما این دو را می توان تکمیل کرد. در هر صورت، این دو تحلیل نقطه حمایتی هستند که شما در حال حاضر برای باز یا بسته شدن موقعیت ها در بازار سهام دارید. جای تعجب نیست که آنها از این به بعد امنیت بیشتری را در عملیات به شما می دهند. همانطور که ممکن است در سرمایه گذاری خود تجربه کرده باشید، یک پروفایل کاربر وجود دارد که تجزیه و تحلیل فنی را بر مبانی ترجیح می دهد و بالعکس. شما یک یا چند سیستم تجزیه و تحلیل را بر اساس اولویت های خود انتخاب می کنید. در اصل، تجزیه و تحلیل نه از دیگری بهتر و نه بدتر است. از این نظر، بسیار مهم است که شما انتظارات خود را برای انتخاب مناسب ترین و درست ترین تحلیل انتخاب کرده باشید.
جامع ترین آموزش تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال
نقد و بررسی تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال لزوما اولین و مهمترین سیستم تجزیه و تحلیل نیست، بلکه یک تحلیل فنی است. تجزیه و تحلیل فنی اساساً شامل تعیین وضعیت واقعی سهام یا سایر دارایی های مالی است.
جای تعجب نیست که مطالعه عملکرد بازار عمدتا از طریق استفاده از نمودارها برای پیش بینی رفتار آن در جلسات معاملاتی بعدی انجام می شود. در نتیجه این ویژگی مهم، شکی نیست که تحلیل تکنیکال بهترین سیستم برای اطلاع از میزان ورود و خروج در هر بازار مالی است. تجزیه و تحلیل تکنیکال در درجه اول برای معاملات کوتاه مدت استفاده می شود و برای تعدیل قیمت ضروری است. در معاملات خرید و فروش شما چاره ای ندارید جز اینکه آنها را با نمودار و تحلیل تکنیکال تجسم کنید. جایی که تنوع گسترده ای از ارقام، سطوح و مناطق نشان داده شده است تا به شما کمک کند بهتر بفهمید که در مورد سهام چه می گذرد. به ویژه در معاملاتی که مدت زمان کوتاه تری را هدف قرار می دهند.
تحلیل تکنیکال در خرید کمک می کند
بدون شک، آموزش تجزیه و تحلیل تکنیکال و فنی یک پشتیبانی برجسته برای انجام سفارشات خرید شماست. سطح قیمت جایی است که باید وارد بازارهای مالی شوید ؛ زیرا در میان دلایل دیگر به شما کمک می کند تا از قابلیت اطمینان بالایی برخوردار باشید.
شما تضمین بیشتری برای دستیابی به این اهداف دارید، به ویژه اگر آن را با سایر سیستم های تجزیه و تحلیل بسیار پیچیده تر مقایسه کنید. تا جایی که می توانید یوروهای زیادی را در هر یک از معاملات انجام شده تحت این سیستم اساسی ذخیره کنید. با این حال، شما همچنین باید بدانید که این یک برنامه کاملاً بی خطا نیست. نه چندان کم.
بررسی بهترین ارزش های لحظه ای با تحلیل تکنیکال
البته، شما چاره ای جز داشتن دانش در این تکنیک تجزیه و تحلیل نخواهید داشت. همانطور که ممکن است از ابتدا حدس بزنید، این فراتر از ملاحظات اساسی دیگر است. در هر صورت، دانش به دست آمده از تجزیه و تحلیل فنی شما را آماده تر می کند تا بتوانید خود را ارتقا دهید. تحلیل تکنیکال به شما می گوید که بهترین ارزش های لحظه ای چیست و بنابراین باید موضعی در مورد آنها داشته باشید. یا برعکس، زمان ایده آل برای بازپس گیری موقعیت ها را ترسیم می کند. این تحلیل همچنین می گوید که آیا به عنوان مثال اوراق بهادار بیش از حد خریداری شده است؟
بررسی روند سهام
اگر تجزیه و تحلیل تکنیکال و فنی مشخص شود، به قدرت پیش بینی بالا متکی خواهید شد. یعنی این تحلیل نشان می دهد که روند واقعی یک شاخص سهام، صنعت یا سهام چیست. اگر در حال افزایش یا سقوط باشد، اطلاعات مهمی را در اختیار شما قرار می دهد تا بتوانید تصمیمات خود را در بازارهای سهام بگیرید.
به یک معنا، در نظر گرفتن این رویکرد برای سرمایه گذاری منطقی است. از این نظر، اگر عملیات در کوتاه ترین زمان نگهداری انجام شود، با مزیت خاصی بازی خواهید کرد.
تحلیل تکنیکال؛ ضمانت موفقیت بیشتر
تجزیه و تحلیل تکنیکال، یک پشتیبان بسیار منطقی برای شماست تا بتوانید تصمیمات خود را با ضمانت های موفقیت بیشتر تحقق بخشید. هزاران سرمایه گذار کوچک و متوسط را در نظر بگیرید که این سیستم را برای ساختار و مدیریت سرمایه گذاری های خود انتخاب کرده اند. به یک معنا، این برنامه ای برای شماست که پول را با ترسیم یک نمودار به بازار سهام واریز کنید.
مقایسه تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال
تجزیه و تحلیل بنیادی و فاندامنتال
تجزیه و تحلیل بسیار متفاوت دیگر، تجزیه و تحلیل بنیادی و فاندامنتال بوده ؛ زیرا در این مورد خاص، ساختار تجاری شرکت ذکر شده است که مورد توجه قرار می گیرد. از آنجا که تجزیه و تحلیل بنیادی اساساً قبل از هر چیز یک روش بسیار خاص برای تجزیه و تحلیل بازار سهام است ؛ تعیین ارزش واقعی امنیت یا اقدام، ارزش بنیادی نامیده می شود.
تحلیل بنیادی و فاندامنتال، بدهی، ارزش دفتری یا بسیاری دیگر از اطلاعات مربوطه تحلیل بنیادى چیست؟ وضعیت شرکت در بازارهای سهام را نشان می دهد. این روش تحلیل بسیار پیچیده تری است.
در هر صورت، باید به خاطر داشته باشید که سیستم تجزیه و تحلیل بنیادی نیاز به دانش بسیار بیشتری نسبت به سیستم فنی دارد. همه سرمایه گذاران در موقعیت کاملی برای تفسیر داده های این تجزیه و تحلیل جامع نیستند.
خطرات تحلیل بنیادی
بر خلاف تجزیه و تحلیل فنی، تحلیل بنیادی و فاندامنتال برای معاملاتی که هیچ سررسیدی ندارند مفیدتر است. مکانی که تحلیل بنیادى چیست؟ در آن می توانید سرمایه گذاری های خود را در شرایط دلخواه در هر زمان نگه دارید. از این منظر، نمی توانید با گفتن اینکه تجزیه و تحلیل بنیادی بسیار کامل تر از تحلیل تکنیکال است، اشتباه کنید. پیچیده ترین موضوع این است که می توانید آن را به درستی تفسیر کنید. یکی از بزرگترین مشکلاتی که استفاده از تحلیل بنیادی به همراه دارد این است که می توانید اشتباه کنید. بنابراین ممکن است برخی از معاملات را در بازار سهام انجام دهید که می تواند برای منافع شخصی یا حرفه ای شما بسیار مضر باشد. این یکی از بزرگترین خطرات است که می توانید با پیاده سازی این سیستم بسیار خاص داشته باشید.
آگاهی از میزان سهام شرکت
تحلیل بنیادی و فاندامنتال در نهایت یک روش است که سعی می کند ارزش واقعی یک اوراق بهادار را محاسبه کند. از طریق تجزیه و تحلیل ترازنامه و با ارزش بازار مقایسه می شود. به این ترتیب، شما در بهترین شرایط هستید تا دریابید که قیمت برخی از سهام ارزان یا گران است. زیرا به لطف تحلیل بنیادی، واسطه های مالی اطلاعاتی را ارائه می دهند که به اندازه قیمت هدف سهام مهم است و هر از گاهی به روز می شود. در هر صورت، این اطلاعاتی است که به شما کمک می کند میزان سهام شرکت را بدانید.
استفاده از هر دو روش تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی
همانطور که می بینید، تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی روش های متفاوتی هستند که بسته به نمایه ای که ارائه می دهید، قابل استفاده اند. اما در مورد دانش، شما باید هر دو روش تحلیل را تفسیر کنید. به طور شگفت انگیزی، این چیزی است که احتمال دارد برای سرمایه گذاران کوچک و متوسط متفاوت باشد. زیرا عجیب نیست که برخی از کاربران یک روش را بر سایر روش ها ترجیح می دهند. سرانجام، چیزی که شما باید در نظر بگیرید این است که چگونه هر دو تحلیل باعث صرفه جویی پس انداز با ضمانت های موفقیت بیشتر شما می شوند. این یکی از اهداف اصلی سرمایه گذاری در بازار سهام، فراتر از ملاحظات دیگر در تفسیر بازارهای سهام است.
تفاوت بین تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال چیست؟
سرمایه گذاران برای تصمیم گیری در مورد معاملات سهام از تجزیه و تحلیل بنیادی یا تکنیک های تجزیه و تحلیل تکنیکال (یا اغلب هر دو) استفاده می کنند. تجزیه و تحلیل بنیادی سعی می کند ارزش ذاتی سهام را با استفاده از داده هایی مانند درآمد، هزینه، چشم انداز رشد و … محاسبه کند. با این حال، تفاوت بین تحلیل بنیادی و فاندامنتال و تحلیل تکنیکال را می توان به دلایل زیر به وضوح ترسیم کرد؛
تجزیه و تحلیل بنیادی یک روش بررسی امنیت برای تعیین ارزش ذاتی آن برای فرصت های سرمایه گذاری بلند مدت است. تجزیه و تحلیل تکنیکال روشی است برای ارزیابی و پیش بینی قیمت وثیقه های آینده بر اساس عملکرد تحلیل بنیادى چیست؟ قیمت و حجم معاملات. این روش تعیین می کند که سهام در آینده چه خواهد کرد.
تجزیه و تحلیل بنیادی و فاندامنتال از زمان های طولانی تری برای تجزیه و تحلیل سهام در مقایسه با تجزیه و تحلیل بنیادی استفاده می کند. بنابراین، تجزیه و تحلیل بنیادی توسط سرمایه گذاران انجام می شود که می خواهند در سهامی سرمایه گذاری کنند که ارزش آنها در چند سال افزایش می یابد. برعکس، تحلیل تکنیکال زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که تجزیه و تحلیل تجاری فقط کوتاه مدت باشد.
تفاوت زمانی بین این دو تحلیل نه تنها در رویکرد آنها بلکه در هدف آنها نیز تجربه می شود. همانطور که اکثر معامله گران از تجزیه و تحلیل بنیادی برای خرید یا نگهداری سهام شرکت استفاده می کنند، معامله گران دیگر برای دستیابی به سود کوتاه مدت به تجزیه و تحلیل تکنیکال تکیه می نمایند.
هدف تجزیه و تحلیل بنیادی تعیین ارزش واقعی یک سهام است ؛ در حالی که تجزیه و تحلیل تکنیکال برای تعیین زمان ورود یا خروج از بازار استفاده می شود.
در تحلیل بنیادی و فاندامنتال، تصمیم گیری بر اساس اطلاعات موجود و ارزیابی آماری است. برعکس، تصمیم گیری در تجزیه و تحلیل تکنیکال بر اساس روند بازار و قیمت سهم است.
تجزیه و تحلیل بنیادی داده های تاریخی و جاری را در نظر می گیرد ؛ در حالی که تجزیه و تحلیل تکنیکال فقط داده های تاریخی را در نظر می گیرد.
تجزیه و تحلیل بنیادی بر اساس صورتهای مالی است ؛ در حالی که تجزیه و تحلیل تکنیکال بر اساس جداول حاوی تغییرات قیمت صورت می گیرد.
در تحلیل بنیادی، حقوق صاحبان سهام، صورت سود و زیان، ترازنامه، صورت جریان وجوه نقد، حاشیه سود، بازده حقوق صاحبان سهام، نسبت قیمت به درآمد و غیره با تجزیه و تحلیل قابل تشخیص است. همچنین الگوی تداوم و الگوی معکوس، حرکت قیمت، شاخص فنی، مقاومت و پشتیبانی، تجزیه و تحلیل روندهای آینده قیمت در نقطه مورد نظر بررسی می شوند.
در تحلیل بنیادی و فاندامنتال، قیمت آتی اوراق بهادار، عملکرد گذشته و حال و سودآوری شرکت تصمیم گیری می شود. در مقابل، قیمت های آینده در تجزیه و تحلیل تکنیکال بر اساس نمودارها و شاخص هاست.
تجزیه و تحلیل بنیادی توسط معامله گران موقعیت بلندمدت انجام می شود، در حالی که تجزیه و تحلیل تکنیکال توسط معامله گران نوسان و معامله گران روزانه کوتاه مدت انجام می شود.
سخن آخر
به طور کلی در یک جمع بندی می توان گفت که در تجزیه و تحلیل بنیادی، سهام زمانی خریداری می شود که قیمت بازار سهام کمتر از ارزش واقعی سهام باشد. در مقابل، در تجزیه و تحلیل تکنیکال، معامله گران وقتی سهام را خریداری می کنند که انتظار دارند با قیمت نسبتاً بالاتری به فروش برسد. رسا بورس با ارائه بهترین آموزش های ارز دیجیتال، فارکس و… در خدمت شما عزیزان می باشد.
تحلیل بنیادى چیست؟
● ارزشیابی قیمت سهام
تحلیلگر بنیادی، پس از مطالعه و تعیین شرایط اقتصادملی، وضعیت صنعت و در نهایت شرکت، بهبررسی این موضوع میپردازد که آیا قیمت سهام شرکت بهدرستی تعیینشدهاست یا نه؟ برای تعیین قیمت سهام، الگوهای گوناگون ارزشیابی تهیه و تدوین شده است.
عمدهترین این الگوها عبارتند از:
الگوهای سود سهام – این الگوها، بر ارزش فعلی سودهای سهام مورد انتظار تمرکز دارند.
الگوهای عواید – این الگوها، بر ارزش فعلی عواید مورد انتظار تمرکز دارند.
الگوهای داراییها – این الگوها، بر ارزش داراییهای شرکت تمرکز دارند.
*با اقتصادبرتر باشید/ با جدیدترین و ساده ترین #آموزش_مفاهیم_بورسی
آیا این خبر جالب بود؟ می توانید لینک این خبر را برای دیگران بفرستید:
2 نظر از مردم
با سلام و احترام اینجانب افشین فتحی مرام از مطالب خوبی که برای همگان قرار دادید تشکر میکنم با اجازه شما قسمتی از مطالب شما را جهت مجموعه کتابهایی که تحت عنوان پکیج جامع آموزش بورس برای معرفی و یادگیری خرید و فروش سهام در بورس و کسب درآمد از این طریق برای عموم تدارک دیده ام استفاده کردم البته این مجموعه کتب تا کنون استقبال نشده و فروش نداشته ام اما اگر این کتاب های پی دی اف را که خودم از سطح اینترنت و تجربه خودم و با ترجمه جمع آوری کرده ام را خریداری کنند و استقبال صورت بگیرد هر روز مطالب جدید به آن اضافه خواهم کرد و این کتب را به روز رسانی میکنم تا همگان استفاده کنند و معاملات بورس ایران حرفه ای تر شود .
سلام جناب افشین گرامی خوشحالیم که مطالب سایت اقتصادبرتر مورد استفاده شما قرار گرفته و امیدوارم از سایت ما هم تو مطلبتون به عنوان ماخذ نام برده باشید .
سهم بنیادی چیست؟ کدام سهم ها بنیادی می باشند؟
اگر در دنیای سرمایه گذاری فعالیت داشته باشید احتمالا وارن بافت، معروف ترین سرمایه گذار دنیای اقتصاد را می شناسید. او معتقد است که سهم ها به سمت ارزش ذاتی خودشان یا همان بنیادی که دارند پیش می روند و این اتفاقی است که برای هر سهم و هر شرکت بورسی در تمام دنیا رخ می دهد. بنابراین مهمترین سوالی که در این جا پیش می آید این است که سهم بنیادی چیست؟
در واقع سوال سهام بنیادی چیست یک سوال چند جانبه و بسیار کلی محسوب می شود. از یک دید اگر بخواهیم فاکتورهای پاسخ به سوال سهم بنیادی چیست را نگاه کنیم و بخواهیم دست به تشخیص سهام بنیادی بزنیم، عملا تمامی سهام های بازار سرمایه یک نوع سهم بنیادی محسوب می شود و می توان اسامی شرکت های بنیادی بورس را از ابتدا تا انتها بیان کرد.
اما مسلما هدف ما از پرسش سهم بنیادی چیست این نوع پاسخ ها نیست. ساده تر بگوییم، ما با پرسش سهم بنیادی چیست دنبال این هستیم که می خواهیم بدانیم بر اساس استراتژی که داریم سهام بنیادی چه سهامی هستند؟ ساده تر از این نیز می توان اینگونه بیان کرد که کدام سهم بر اساس نوع استراتژی ما فارغ از تمام مسائل تکنیکالی می تواند مناسب باشد.
به طور مثال گفته می شود که فملی یک سهم بنیادی است! در حالی که هیچ نگاهی به چارت این سهم نمی اندازیم این موضوع را تا حدودی قبول می کنیم. پس عملا در پاسخ سوال سهم بنیادی چیست به دنبال تحلیل تکنیکال و نگاه به چارت نیستیم، بلکه دوست داریم بدانیم شخصیت سهم چگونه است و قرار است چه مسیری را طی کند. این دقیقا به ما نشان می دهد که سهم بنیادی یعنی چه!
سهم بنیادی چیست؟ یک تیم لیگ برتری!
همانطور که می دانید، بر اساس قوانین بورس هر شرکتی اجازه ورود به بازار سرمایه بورس را ندارد. در ضمن هر شرکتی که وارد این بازار می شود عملا به رده بندی های مختلف تقسیم بندی می شود. بنابراین به طور کلی می توانیم بگوییم از نظر سازمان بورس ایران و قوانین آن که بیشتر با نگاه به بنیاد یک شرکت شکل گرفته است، سهم های بازار اصلی بورس بهترین و بنیادی ترین سهم ها و شرکت ها را تشکیل می دهند.
اما این پاسخی ناقص به سهم بنیادی چیست محسوب می شود. در کلام ساده تر اگر بخواهیم بگوییم، ممکن است اینگونه بیان شود که بهترین تیم های ورزشی هر کشوری در لیگ برتر آن کشور حضور دارند، اما این بدین معنی نیست که همه آن ها در یک رده هستند. شما به عنوان یک سرمایه گذار باید همیشه سعی کنید رده های اول جدول را انتخاب کنید تا به قهرمانی نزدیک تر باشید. یک تیم رده آخری در لیگ برتر چندان ویژگی بارزی نسبت به تیم های دیگر ندارد!
در مورد پاسخ سوال سهام بنیادی چیست می توان از این مثال استفاده کرد. در دنیای اقتصاد و بورس نیز هیچ رده بندی ثابت و مشخص شده نیست. همیشه بین رده های مختلف جابه جایی وجود دارد. بنابراین فکر نکنید یا یک تحلیل بنیادی و تشخیص سهام بنیادی قهرمانی برای شماست!
پس بر اساس آن تحلیل بنیادى چیست؟ چیزی که تا کنون گفته شد می توان اینگونه پاسخ کوتاه به سوال سهم بنیادی چیست دارد که یک سهام بنیادی اولا از فیلترهای مهم سازمان بورس عبور می کند و نشان می دهد که توانایی بنیادی و مالی قوی برای حضور در بازار بورس دارد. اما این تمام کار نیست. در بین تمامی سهم هایی که در این بازار اصلی حضور دارند باید به دنبال بهترین بود. در کلام ساده تر نمی توان شرکت های بازار اصلی را به عنوان اسامی شرکت های بنیادی بورس عنوان کرد!
سهام بنیادی چیست؟ یک سهم با شخصیت!
ما دوست داریم اینجا بدون هیچ گونه تکلف اقتصادی و آکادمیک با یکدیگر صحبت کنیم. از این رو تا جای ممکن از به کار بردن اصطلاحات و مفاهیم پیچیده اقتصادی خودداری می کنیم. به طور خلاصه اگر بخواهیم بگوییم سهم بنیادی چیست می توانیم اینگونه بیان کنیم که سهامی است که شخصیت مهمی در بازار دارد و به عنوان یک بزرگ تر به آن نگاه می شود.
حال مسلما بازار به این بزرگی یک بزرگ تر نخواهد داشت. در موقعیت های مختلف شخصیت های بازار تغییر می کند. اصولا در تعریف آکادمیک اگر به دنبال پاسخ سوال سهم بنیادی چیست باشید، به این نتیجه می رسید که باید به دنبال بررسی انواع ترازنامه های مختلف، سود سازی ها و … باشید. خب مسلما هر شرکتی که سودآوری بیشتری داشته باشد به نظر بنیاد قوی تری دارد. اما اگر این چنین ساده می شد به پاسخ سوال سهم بنیادی چیست رسید، احتمالا امروز ده ها وارن بافت در ایران بروز می کرد!
در واقع مفهوم سوال سهم بنیادی چیست ما را به یک مفهوم بسیار گسترده تر به نام شخصیت سهم متصل می کند. به طور مثال اگر بخواهیم بر اساس آن چیزی که به آن پاسخ آکادمیک سوال سهم بنیادی چیست بدانیم به بازار ایران نگاه کنیم، عملا سهم های خودروسازان مانند ” خودرو ” و ” خساپا ” از بی بنیاد ترین سهم های بازار اصلی محسوب می شوند.
این سهم ها مدام در حال ضررسازی هستند و تقریبا سودی ایجاد نمی شود. در حالی که امروز شاهد این موضوع هستیم که همین خودروسازان لیدرهای بازار محسوب می شوند و همه چشم به حرکت آن ها دارند. این یعنی بزرگی کردن برای بازار و این پاسخ سوال سهم بنیادی چیست محسوب می شود. پس عملا به طور کلی در بازار های بورس و به طور اختصاصی در بازار بورس ایران باید کمی عملی تر به سوال سهم بنیادی چیست نگاه کرد.
سهم بنیادی چیست؟ وابسته به اقتصاد کلان!
یکی از مهمترین فاکتورهایی که باید برای پاسخ گفتن به سوال سهام بنیادی چیست در نظر داشته باشیم این است که عملا سهام های بنیادی از نظر اقتصاد کلان بسیار اهمیت دارند و به نوعی اقتصاد کشور و گاها جهان تحت تاثیر آن قرار می گیرد. این فاکتور به خوبی به ما نشان می دهد که چرا صنعت خودرو سازی در بورس با وجود ضرر سازی های هنگفتی که دارد به نوعی یک سهام بنیادی محسوب می شود.
زیرا اساسا اصلی ترین بخش اقتصاد غیر نفتی و پتروشیمی ایران بر دوش صنایع خودروسازی آن هم دو کارخانه بزرگ ایران خودرو و سایپا می باشد. از این رو با وجود این که عملا این دو خودروساز به هر دلیل اقتصادی در ضرر هستند، دولت و حکومت مجبور است که این ضررها را جبران کند و این صنایع را به هر نحوی رو به جلو هل بدهد. اقتصاد کلان مهمترین نقش در پاسخ سوال سهم بنیادی چیست را می تواند داشته باشد.
یک نمونه از تاثیر اقتصاد جهانی بر پاسخ سوال سهم بنیادی چیست در داخل کشور، سهم های وابسته به مس و فولاد است. ایران به عنوان یک صادر کننده بزرگ مس و فولاد در دنیا همیشه مطرح بوده است. تحریم های اقتصادی هرچقدر هم که شدید باشد عملا هیچگاه این دو صنعت تحریم نمی شوند. زیرا دنیا محتاج به مس ارزان و فولاد ایران است. بنابراین این دو صنعت نیز نقش بنیادی در بورس ایرانی می توانند داشته باشند.
اما این داستان روی دیگری هم دارد. ایران وابستگی زیادی به صنایع نفتی و پتروشیمی دارد. بنابراین در ظاهر می توان حدس زد که یکی از پاسخ های سوال سهم بنیادی چیست و سهام بنیادی چه سهامی هستند می تواند صنایع مختلف پتروشیمی باشد. اما در بازار شاهد این موضوع هستیم که عملا خودروسازان، بانکی ها و صنایع دیگر جلوتر پتروشیمی ها از نظر بنیادی قرار دارند. علت این موضوع نیز اقتصاد جهانی و تحریم های ایران در سال های گذشته است. عملا ایران از نظر صادرات محصولات پتروشیمی و نفتی خود با مشکلات جدی رو به رو است و این سودآوری و سودسازی این صنایع را مختل کرده است.
تحلیل بنیادی چیست ؟
تحلیل بنیادی عبارت است از مطالعه و بررسی شرایط اقتصاد ملی، صنعت و وضعیت شرکت. هدف اصلی از انجام اینگونه مطالعات، تعیین ارزش واقعی سهام شرکت است. تحلیل بنیادی معمولاً بر اطلاعات و آمار کلیدی مندرج در صورتهای مالی شرکت تمرکز مینماید. بخش قابل ملاحظه ای از اطلاعات بنیادی، بر اطلاعات و آمار اقتصادملی، صنعت و شرکت تمرکز دارد . رویکرد معمول در تحلیل شرکت، دربرگیرنده چهار مرحله اساسی است :
۱ . تعیین وضعیت کلی اقتصاد کشور .
۲ . تعیین وضعیت صنعت .
۳ . تعیین وضعیت شرکت .
۴ . تعیین ارزش سهام شرکت .
اساس تحلیل بنیادی:
در تحلیل بنیادین اساس پیش بینی بر مبنای وقایع و رخدادهای واقعی پایه گذاری شده است. معامله گر با تحلیل اتفاقات و اخبار دنیای واقعی و بر اساس دانش و استراتژی خود، به پیش بینی بازار میپردازد. پایه نظر تحلیل گران بنیادی این است که تمام تغییرات در قیمتها حتماً یک علت اقتصادی بنیادی دارد. این نوع از تحلیل نسبت به تحلیل تکنیکال بسیار زمانگیرتر است و معمولاً همراه با جمع آوری اطلاعات از منابع مختلف امکان پذیر است . تحلیل بنیادین شامل تحلیل گزارشهای مالی شرکت، مدیریت و امتیازات رقابتی، رقبا و بازارهای مربوطه می باشد. تحلیل بنیادین بر اساس اطلاعات
و داده های گذشته و فعلی با هدف پیش بینی مالی انجام میپذیرد.
اهداف متعددی برای تحلیل بنیادی وجود دارد:
۱ . تعیین ارزش سهام شرکت و پیش بینی تغییرات آتی قیمت
۲ . برآورد عملکرد تجاری
۳ . ارزیابی مدیریت و اتخاذ تصمیمات داخلی جهت محاسبه ریسک اعتباری
تحلیل های بنیادی برای انجام سرمایه گذاری های بلند مدت بر اساس روندهای بلند مدت کارایی مناسبی دارد. توانایی تشخیص وضعیت بلند مدت اقتصادی، تکنولوژیکی و تمایلات مصرف کننده، که با روش های بنیادین صورت می پذیرد، می تواند سرمایه گذاران صبوری که انتخاب درستی در صنعت و شرکت خریداری شده داشته اند را به سود برساند . همچنین تحلیل بنیادین دقیق می تواند شرکت های ارزشمند را شناسایی کند.
بسیاری از سرمایه گذاران پرآوازه با دید بلند مدت به ارزش گذاری سهام می پردازند. گراهام، وارن بافت و جان نف اسطوره های سرمایه گذاری بر اساس روش ارزش ذاتی محسوب می شوند. تحلیل بنیادین می تواند شرکت هایی با دارایی های با ارزش، ترازنامه های قوی، ثبات در سوددهی و قدرت ماندگاری را شناسایی کنند . یکی از دستاوردهای اساسی تحلیل بنیادین رسیدن به درکی درست از مفهوم تجارت است.
تجزیه و تحلیل اقتصاد
وضعیت اقتصاد ملی از آن جهت مطالعه و بررسی میشود که مشخص شود آیا شرایط کلی جهت سرمایه گزاری در بازار سهام مناسب است. تاثیر نرخ تورم در صنایع مختلف به چه صورت می باشند. آیا نرخ بهره افزایش یافته و یا در حال کاهش است؟ آیا اقبال برای خرید توسط مشتریان در حال افزایش است و یا کاهش؟ عرضه پول توسط دولت تابع سیاست های انبساطی است و یا انقباضی. اینها تنها بخشی از سئوالاتی است که تحلیلگر بنیادی برای تعیین کردن تأثیرات شرایط اقتصادی بر بازار سهام با آنها مواجه است.
تجزیه و تحلیل صنعت
وضعیت صنعتی که شرکت مورد نظر در آن قرار دارد، تأثیر قابل توجهی بر نحوه فعالیت شرکت دارد. اگر وضعیت صنعت مطلوب نباشد، اغلب بهترین سهام موجود در این صنعت نیز نمیتواند بازده مناسبی داشته باشد. به قول معروف، سهام ضعیف در صنعت قوی، بهتر از سهام قوی در صنعت ضعیف است . با این وجو می توان با تحلیل شرایط کلی صنعت، دیدگاه های کلان به صنعت مورد نظر، پیش بینی آینده صنعت و بررسی گذشته و حال آن نسبت به تصمیم گیری جهت خرید سهام مورد نظر اقدام نمود.
قیمت سهم یک شرکت شدیدا تحت تاثیر صنعتی است که شرکت در آن فعالیت می کند. سرمایه گذار می تواند با بررسی صنعت های مختلف، موقعیت های متفاوت را شناسایی و طبقه بندی کند. موقعیت های سرمایه گذاری می توانند به پر ریسک (مثل صنایع مبتی بر تکنولوژی) ، کم ریسک (مثل صنایع همگانی)، رشد محور (مثل صنایع کامپیوتری)، ارزش محور (مثل صنایع نفتی)، غیر چرخه ای (مثل صنایع کالاهای اساسی مصرفی)، چرخه ای (مثل صنایع حمل و نقل) و یا درآمد محور (مثل صنایعی که درآمد بالا به دست می آورند) دسته بندی شوند .
سهام ها عموما حرکت های گروهی دارند. سرمایه گذاران با شناخت مدل کسب و کار هر شرکت می تواند به درک صحیح تری از گروه بندی سهام ها در غالب صنایع مربوطه شان دست یابند. وضعیت تجارت یک شرکت و ترکیب درآمدی آن می تواند به سرعت تغییر یابد . این اتفاق برای بسیاری از فروشندگان اینترنتی که در واقع ماهیت فروش شان غیر اینترنتی بوده، افتاده است. شناخت شیوه های درست تجارت برای شرکت های مختلف نقش بسزایی در دسته بندی صحیح آنها در صنایع مشخص داشته و میتواند تفاوت زیادی در ارزش گذاری نسبی آنها ایجاد کند .
تجزیه و تحلیل شرکت
بعد از تعیین وضعیت اقتصاد و صنعت، خود شرکت نیز باید تجزیه و تحلیل شود تا از سلامت مالی آن اطمینان حاصل گردد. این تحلیل، معمولاً از طریق بررسی صورتهای مالی شرکت انجام میشود. از روی این صورتها میتوان نسبتهای مالی سودمندی را محاسبه نمود . هنگام تحلیل نسبتهای مالی شرکت، نتایج حاصل از این تحلیل باید با نتایج سایر شرکتهای موجود در آن صنعت مقایسه شود تا عملکرد شرکت، شفافتر و روشنتر گردد. نسبتهای مالی به پنج دسته اصلی تقسیم میشوند :
۱ . نسبتهای سودآوری
۲ . نسبتهای قیمتی
۳ . نسبتهای نقدینگی
۴ . نسبتهای اهرمی
۵ . نسبتهای کارایی(فعالیت)
حاشیه سود خالص
حاشیه سودخالص شرکت، یکی از نسبتهای سودآوری است که از طریق تقسیم کردن سود خالص به کل فروش محاسبه میشود. این نسبت نشان میدهد که از یک ریال فروش شرکت، چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است. به عنوان مثال، حاشیه سودخالص ۳۰ درصد نشان میدهد که از یک تومان فروش محصولات شرکت، ۳ ریال سودخالص به دست آمدهاست .
نسبت P/E
نسبت P/E (نسبت قیمت سهام به عایدی هر سهم) از طریق تقسیم کردن قیمت جاری سهام به عایدی هر سهم (EPS) در چهار فصل گذشته به دست می آید . این نسبت نشان میدهد که سرمایهگذار برای خریدن یک ریال از عواید شرکت، چقدر باید هزینه کنند. به عنوان مثال، اگر قیمت جاری سهام، ۲۰۰ ریال و عایدی هر سهم در چهار فصل گذشته، ۲۰ ریال باشد، آنگاه نسبت P/E ، ۱۰ به دست می آید. به عبارت دیگر، برای خرید یک ریال از عواید شرکت، باید ۱۰ ریال هزینه کرد. البته، انتظارات سرمایه گذاران از عملکرد آتی شرکت، نقش بسیار مهمی در تعیین نسبت جاری P/E ایفا میکند. رویکرد متداول در تحلیلهای مالی این است که نسبتهای P/E شرکتهای موجود در یک صنعت را با یکدیگر مقایسه کنند. اگر تمام شرایط دیگر یکسان باشد، شرکتی که P/E آن کمتر است، ارزش بهتری دارد .
ارزش دفتری هر سهم
ارزش دفتری هر سهم شرکت، یکی از نسبتهای قیمتی است که از تقسیم کردن کل داراییهای خالص شرکت (داراییها منهای بدهیها) به کل سهام موجود آن به دست می آید. ارزش دفتری هر سهم میتواند در تعیین این موضوع کمک کند که آیا سهام شرکت، کمتر یا بیشتر از حد قیمتگذاری شده است این موضوع، به روشهای حسابداری مورد استفاده شرکت و همچنین، عمر داراییهای آن نیز بستگی دارد. اگر سهامی به قیمتی بسیار پایینتر از ارزش دفتری آن به فروش رود، میتواند نشانگر این باشد که این سهام، کمتر از ارزش واقعی خود، قیمتگذاری شده است.
نسبت جاری
نسبت جاری، یکی از نسبتهای نقدینگی است که از تقسیم کردن داراییهای جاری به بدهیهای جاری شرکت محاسبه میشود. این نسبت، توانایی شرکت را برای پرداخت بدهیها و تعهدات جاری آن نشان میدهد. هرقدر این نسبت بالاتر باشد، قدرت نقدینگی آن نیز بالاتر خواهدبود. به عنوان مثال، اگر این نسبت ۳ باشد، بیانگر آن است که داراییهای جاری شرکت، برای پرداخت ۳ برابر بدهیهای جاری آن، کفایت میکند .
نسبت بدهی
نسبت بدهی شرکت، یکی از نسبتهای اهرمی است که از تقسیم کردن کل بدهیها به کل داراییهای شرکت محاسبه میشود. این نسبت نشان میدهد که کل داراییهای شرکت تا چه حد از طریق بدهیها تأمین شده است. به عنوان مثال، اگر نسبت بدهی ۴۰ درصد باشد، بیانگر آن است که ۴۰ درصد از داراییهای شرکت از طریق ایجاد بدهی یا قرض گرفتن وجوه تأمین شده است . بدهیها، همانند تیغ دولبه عمل میکنند. اگر شرایط کلی اقتصاد نامناسب و روند حرکت نرخهای بهره، فزاینده باشد، آنگاه شرکتهایی که نسبت بدهی بالایی دارند، با مشکلات مالی عدیده ای مواجه خواهندبود. اما اگر شرایط اقتصادی مناسب باشد، بدهی میتواند از طریق تأمین مالی کردن رشد شرکت با هزینه های پایینتر، سودآوری را افزایش دهد .
گردش موجودیها
گردش موجودیهای شرکت، یکی از نسبتهای کارایی است که از تقسیم کردن قیمت تمام شده کالای فروش رفته به موجودیها محاسبه میشود. این نسبت، کارایی شرکت را در مدیریت موجودیها نشان میدهد. این کارایی، از طریق محاسبه تعداد دفعات گردش موجودیها در طول سال اندازه گیری میشود. این دسته از نسبتها، وابستگی شدیدی به نوع صنعت دارند. به عنوان مثال، گردش موجودیها در فروشگاههای زنجیرهای، به مراتب بالاتر از صنایع تولیدکننده فولاد است. در اینجا نیز مقایسه کردن گردش موجودیها در کلیه شرکتهای یک صنعت، اهمیت زیادی دارد .
ارزشیابی قیمت سهام
تحلیلگر بنیادی، پس از مطالعه و تعیین شرایط اقتصاد ملی، وضعیت صنعت و در نهایت شرکت، به بررسی این موضوع میپردازد که آیا قیمت سهام شرکت به درستی تعیین شده است. برای تعیین قیمت سهام، الگوهای گوناگون ارزشیابی تهیه و تدوین شده است . عمده ترین این الگوها عبارتند از : الگوهای سود سهام – این الگوها، بر ارزش فعلی سودهای سهام مورد انتظار تمرکز دارند. الگوهای عواید – این الگوها، بر ارزش فعلی عواید مورد انتظار تمرکز دارند. الگوهای داراییها – این الگوها، بر ارزش داراییهای شرکت تمرکز دارند.
نقاط ضعف تحلیل بنیادین
تحلیل بنیادین علی رغم این که می تواند بینشی صحیح از موقعیت صنایع و شرکت ها به معامله گر دهد، می تواند بسیار زمان گیر نیز باشد. مدلهای زمان گیر معمولا می تواند منجر به ارزش گذاری هایی شود که با جهت گیری عمومی قیمت فعلی در بازار سهام مغایرت داشته باشد . زمانی که این اتفاق می افتد سرمایه گذار به این نتیجه می رسد که بازار به درکی نادرست از شرایط موجود رسیده است. این شرایط لزوما به معنی این نیست که درک بازار از کلیه شرکت ها نادرست است، ولی می تواند نشان دهد که قیمت بازار و برآورد کلی بازار سهام از قیمت بعضی از شرکت ها، تفاوت غیر منطقی دارد .
ارزش گذاری متفاوت تحلیلگران مختلف
روش های ارزش گذاری بسته به گروه های مختلف صنعتی و شرایط خاص هر شرکت، با یکدیگر تفاوت دارند. بنابراین برای صنایع و شرکت های متفاوت، شیوه های متفاوتی به کار برده می شود. این فرآیند می تواند زمان بر باشد و نیاز به انجام تحقیقات متفاوتی دارد . برآورد ارزش ذاتی یک سهم وابسته به فرضیات خاصی است که در مدل های ارزش گذاری استفاده می شود. بنابراین هرگونه تغییر در رشد و یا ضرایب مفروض می تواند تغییر زیادی در ارزش گذاری نهایی ایجاد کند. و هر تحلیل گر با استفاده از ضرایب و مفروضات خاصی، ارزش ذاتی خاصی را به دست می آورد که این می تواند با نظر تحلیل گران دیگر که از ضرایب و مفروضات دیگری استفاده کرده است، متفاوت باشد .
از سوی دیگر پاره ای از تحلیل گران با تغییر متغیرهای مدل های ارزش گذاری، ارزش ذاتی دلخواه خود از یک سهم را با استناد به این مدل ها به وجود می آورند. گروهی از تحلیل گران بنیادین نیز، با تغییر متغیر های مدل های ارزش گذاری، تحلیل های خود را به حالت های خوش بینانه، بدبینانه و یا حالتی بین این دو دسته بندی می کنند. با این حال اکثر مدل های ارزش گذاری بدبینانه نیز عموما ماهیت صعودی دارند .
ارائه صورت های مالی برای سهامداران
بسیاری از اطلاعاتی که در فرآیند تحلیل تاثیر گذار می باشند، بر اساس صورت مالی است که خود شرکت ارایه می دهد. در هر شرکتی بخشی مربوط به ارتباط با سهامداران وجود دارد که وظیفه ی اصلی آنها ارائه صورت های مالی برای سهامداران است . در واقع تنها تحلیل گران طرفدار خرید هستند که تمایل دارند فراسوی اطلاعات و آمار مربوط به شرکت، به تحقیق بپردازند. تحلیل گران طرفدار خرید عموما برای صندوق های سرمایه گذاری های مشترک و مدیران مالی کار می کنند . آنها گزارشات مربوط به تحلیل گران طرفدار فروش که در جهت منافع سهام داران عمده یا خود شرکت فعالیت می کنند، را بررسی می کنند
تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟
تجزیه و تحلیل بنیادی (FA) روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی امنیت با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط است. تحلیلگران بنیادی هر چیزی را که می تواند بر ارزش امنیتی تأثیر بگذارد ، از عوامل کلان اقتصادی مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل خرد اقتصادی مانند اثربخشی مدیریت شرکت را مطالعه می کنند.
هدف نهایی رسیدن به عددی است که یک سرمایه گذار می تواند آن را با قیمت فعلی یک امنیت مقایسه کند تا ببیند آیا امنیت پایین آورده یا گران شده است. این روش تجزیه و تحلیل سهام برخلاف تجزیه و تحلیل فنی در نظر گرفته شده است ، که از طریق تجزیه و تحلیل داده های تاریخی بازار مانند قیمت و حجم ، جهت قیمت ها را پیش بینی می کند.
درک تحلیل بنیادی
تمام تجزیه و تحلیل سهام سعی می کند تا تعیین کند که آیا امنیت در بازار گسترده تر ارزش دارد یا خیر. تجزیه و تحلیل بنیادی معمولاً از یک دیدگاه کلان و خرد به منظور شناسایی اوراق بهادار که قیمت مناسبی در بازار ندارد انجام می شود.
تحلیلگران به طور معمول ، قبل از تمرکز بر عملکرد شرکتهای خاص ، به منظور دستیابی به یک ارزش بازار عادلانه برای سهام ، به ترتیب وضعیت کلی اقتصاد و سپس قدرت صنعت خاص را مطالعه می کنند.
تجزیه و تحلیل بنیادی از داده های عمومی برای ارزیابی ارزش سهام یا هر نوع امنیت دیگر استفاده می کند. به عنوان مثال ، یک سرمایه گذار می تواند با نگاهی به عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و وضعیت کلی اقتصاد ، تجزیه و تحلیل اساسی را در مورد ارزش اوراق بهادار انجام دهد ، سپس به مطالعه اطلاعات مربوط به صادرکننده اوراق قرضه مانند تغییرات احتمالی در اعتبار خود بپردازد.
برای سهام ، تجزیه و تحلیل بنیادی از درآمد ، سود ، رشد آینده ، بازده سهام ، حاشیه سود و سایر داده ها برای تعیین ارزش اصلی شرکت و پتانسیل رشد آینده استفاده می کند. همه این داده ها در صورت های مالی یک شرکت موجود است (اطلاعات بیشتر در مورد زیر).
سرمایه گذاری و تحلیل بنیادی
اگر ارزش ذاتی بالاتر از قیمت فعلی بازار باشد ، سهام کم ارزش تلقی می شود و توصیه خرید داده می شود. اگر ارزش ذاتی پایین تر از قیمت بازار باشد ، سهام بیش از ارزش ارزیابی شده و توصیه فروش صادر می شود.
سرمایه گذاران طولانی می روند (با این انتظار که سهام افزایش پیدا کند) شرکت هایی که قوی هستند ، و کوتاه می روند (فروش سهام که معتقدید با انتظار خرید مجدد آنها با قیمت پایین تر کاهش می یابند) شرکت هایی که ضعیف هستند.
این روش تجزیه و تحلیل سهام خلاف آنالیز فنی به حساب می آید ، که از طریق تجزیه و تحلیل داده های بازار تاریخی تاریخی مانند قیمت و حجم ، جهت قیمت ها را پیش بینی می کند.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکلی که در تعریف کلمه اصول وجود دارد این است که می تواند هر چیزی را که مربوط به رفاه اقتصادی یک شرکت است ، پوشش دهد. بدیهی است که آنها اعدادی مانند درآمد و سود را شامل می شوند ، اما می توانند هر چیزی را از سهم بازار یک شرکت گرفته تا کیفیت مدیریت آن در بر گیرند.
عوامل اساسی مختلف را می توان به دو دسته کمی و کیفی طبقه بندی کرد. معنای مالی این شرایط تفاوت چندانی با تعاریف استاندارد آنها ندارد. در اینجا نحوه تعریف اصطلاحات فرهنگ لغت آورده شده است:
کمی – قادر به اندازه گیری یا بیان از نظر عددی است.
کیفی – مربوط به یا بر اساس کیفیت یا شخصیت چیزی ، که اغلب مخالف اندازه یا کمیت آن است.
در این زمینه ، مبانی کمی اعداد سخت است. آنها ویژگی های قابل اندازه گیری یک تجارت هستند. به همین دلیل بزرگترین منبع داده های کمی صورت های مالی است. درآمد ، سود ، دارایی و غیره را می توان با دقت بسیار زیاد اندازه گیری کرد.
اصول کیفی کم ملموس است. اینها ممکن است شامل کیفیت مدیران کلیدی یک شرکت ، شناخت نام تجاری ، ثبت اختراعات و فناوری اختصاصی آن باشد.
نه تحلیل کیفی و نه کمی ذاتاً بهتر نیستند. بسیاری از تحلیلگران آنها را در کنار هم می دانند.
مبانی کیفی برای در نظر گرفتن
چهار اصول اساسی وجود دارد که تحلیلگران همیشه در مورد یک شرکت در نظر می گیرند. همه کیفی هستند نه کمی. آنها شامل موارد زیر هستند:
مدل تجاری: شرکت دقیقاً چه کاری انجام می دهد؟ این همانقدر که به نظر می رسد ساده نیست. اگر الگوی تجاری یک شرکت مبتنی بر فروش مرغ فست فود باشد ، آیا پول خود را از این طریق می کند؟ یا این فقط هزینه حق امتیاز و حق رای دادن است؟
مزیت رقابتی: موفقیت دراز مدت یک شرکت عمدتا به دلیل توانایی آن در حفظ مزیت رقابتی و حفظ آن است. مزایای قدرتمند رقابتی ، مانند نام تجاری Coca Cola و تسلط مایکروسافت بر سیستم عامل رایانه های شخصی ، ایجاد شكلی در اطراف مشاغل ایجاد می كند كه به آن اجازه می دهد تا رقبا را در معرض خطر قرار دهد و از رشد و سود بهره مند شود. هنگامی که یک شرکت می تواند به یک مزیت رقابتی دست یابد ، سهامداران آن می توانند به مدت چند دهه به خوبی پاداش دهند.
مدیریت: برخی معتقدند مدیریت مهمترین ملاک برای سرمایه گذاری در یک شرکت است. معقول است: حتی اگر رهبران شرکت نتوانند به درستی این طرح را اجرا کنند ، محکوم به محکومیت هستیم. در حالی که ملاقات و ارزیابی واقعی برای سرمایه گذاران خرده فروشی کار سختی است ، می توانید به وب سایت شرکت ها نگاه کنید و رزومه های برنجی برتر و اعضای هیئت مدیره را بررسی کنید. آنها در مشاغل قبلی چقدر خوب عمل کرده اند؟ آیا آنها اخیراً بسیاری از سهام سهام خود را بارگیری می کنند؟
مدیریت شرکت: حاکمیت شرکت سیاست های موجود در سازمان را نشان می دهد که حاکی از روابط و مسئولیت های بین مدیریت ، مدیران و ذینفعان است. این سیاست ها در منشور شرکت و آئین نامه آن به همراه قوانین و مقررات شرکت تعریف و تعیین می شود. شما می خواهید با شرکتی کار کنید که از نظر اخلاقی ، منصفانه ، شفاف و کارآمد اداره شود. به ویژه توجه داشته باشید که آیا مدیریت به حقوق سهامداران و منافع سهامداران احترام می گذارد یا خیر. اطمینان حاصل کنید که ارتباطات آنها با سهامداران شفاف ، واضح و قابل درک است. اگر متوجه نشوید ، احتمالاً به این دلیل است که آنها شما را نمی خواهند.
در نظر گرفتن صنعت یک شرکت نیز مهم است: پایگاه مشتری ، سهم بازار در بین بنگاه ها ، رشد در سطح صنعت ، رقابت ، مقررات و چرخه های تجارت. کسب اطلاعات در مورد چگونگی عملکرد صنعت ، درک عمیق تری از سلامت مالی یک شرکت به سرمایه گذار خواهد کرد.
مبانی کمی برای در نظر گرفتن
صورتهای مالی واسطه ای است که یک شرکت اطلاعات مربوط به عملکرد مالی خود را فاش می کند. پیروان تحلیل بنیادی از اطلاعات کمی استفاده می کنند که از صورت های مالی جمع می شوند تا تصمیم های سرمایه گذاری بگیرند. سه مهمترین صورتهای مالی عبارتند از صورتهای درآمدی ، ترازنامه و صورتهای گردش پول.
ترازنامه
ترازنامه نشان دهنده سابقه دارایی ، بدهی و سهام شرکت در یک نقطه خاص از زمان است. ترازنامه با این واقعیت مشخص می شود که ساختار مالی یک تجارت به صورت زیر تعادل می یابد:
دارایی = بدهی + سهامداران
دارایی ها منابعی را نشان می دهند که تجارت در اختیار دارد یا در یک نقطه معین از زمان کنترل می کند. این شامل مواردی مانند پول نقد ، موجودی ، ماشین آلات و ساختمانها است. طرف دیگر این معادله نشان دهنده کل ارزش مالی است که شرکت برای به دست آوردن آن دارایی ها استفاده کرده است. تأمین مالی در نتیجه بدهی یا حقوق صاحبان سهام صورت می گیرد. بدهی ها بدهی را نشان می دهند (که البته باید بازپرداخت شود) ، در حالی که حقوق صاحبان سهام بیانگر ارزش کل پولی است که صاحبان مشاغل در آن مشارکت کرده اند – از جمله سود پس انداز شده ، که سود حاصل از سالهای گذشته است.
صورت درآمد
در حالی که ترازنامه برای بررسی مشاغل از یک عکس فوری استفاده می کند ، صورت سود عملکرد عملکرد یک شرکت را در یک بازه زمانی خاص اندازه گیری می کند. از نظر فنی ، شما می توانید ترازنامه را برای یک ماه یا حتی یک روز داشته باشید ، اما فقط شرکت های دولتی را مشاهده خواهید کرد که به صورت سه ماهه و سالانه گزارش می شوند.
صورت درآمد اطلاعات مربوط به درآمدها ، هزینه ها و سود حاصل از عملکرد شرکت های تجاری را برای آن دوره ارائه می دهد.
گزارش گردش پول نقد
صورت جریان پول نقد نشانگر ضبط جریان وجوه نقدی یک تجارت در بازه زمانی زمانی است. به طور معمول ، بیانیه ای از جریان های نقدی بر فعالیت های زیر مربوط به پول نقد متمرکز است:
وجه حاصل از سرمایه گذاری (CFI): وجه نقدی که برای سرمایه گذاری در دارایی ها استفاده می شود و همچنین درآمد حاصل از فروش سایر مشاغل ، تجهیزات یا دارایی های بلند مدت
وام از تأمین اعتبار (CFF): وام های نقدی که از صدور و وام گرفتن وام دریافت شده یا دریافت شده است
عامل جریان نقدی عملیاتی (OCF): وجه نقد حاصل از فعالیت های تجاری روزانه
صورت جریان پول نقد از آن جهت حائز اهمیت است زیرا دستکاری در وضعیت وجهی خود برای یک تجارت بسیار دشوار است. موارد زیادی وجود دارد که حسابداران متجاوز می توانند برای دستکاری درآمدها انجام دهند ، اما جعل پول در بانک سخت است. به همین دلیل ، برخی از سرمایه گذاران از صورت جریان پول به عنوان اقدامات محافظه کارانه تر عملکرد شرکت استفاده می کنند.
مفهوم ارزش ذاتی
یکی از مفروضات اصلی تحلیل بنیادی این است که قیمت در بورس سهام به طور کامل ارزش واقعی سهام را نشان نمی دهد. چرا دیگر تجزیه و تحلیل قیمت انجام می دهیم؟
در جارگون مالی ، این مقدار واقعی به عنوان ارزش ذاتی شناخته می شود.
مثلاً بگویید سهام یک شرکت با 20 دلار معامله می کرد. پس از انجام مشق شبانه در شرکت ، شما تعیین می کنید که واقعاً 25 دلار ارزش دارد. یعنی شما ارزش ذاتی سهام را 25 دلار تعیین می کنید.
این امر کاملاً مشهود است زیرا می خواهید سهام هایی را خریداری کنید که با قیمت های قابل توجهی پایین تر از ارزش ذاتی آنها هستند.
این به دومین فرض عمده تحلیل بنیادی منجر می شود: در دراز مدت ، بورس سهام اصول را منعکس می کند. مشکل اینجاست ، هیچ کس نمی داند واقعاً “بلند مدت” چقدر است. این ممکن است روزها یا سالها باشد.
این همان چیزی است که تجزیه و تحلیل اساسی در مورد آن است. با تمرکز روی یک تجارت خاص ، یک سرمایه گذار می تواند ارزش ذاتی یک شرکت را تخمین زده و فرصت هایی را برای خرید با تخفیف پیدا کند. هنگامی که بازار به اصول می پردازد ، این سرمایه گذاری پرداخت می شود.
انتقادات تحلیل بنیادی
بزرگترین انتقادات مربوط به تحلیل بنیادی در درجه اول از دو گروه صورت می گیرد: طرفداران تحلیل تکنیکی و معتقدین فرضیه بازار کارآمد.
تجزیه و تحلیل فنی
تجزیه و تحلیل فنی شکل اصلی دیگر تجزیه و تحلیل امنیتی است. به عبارت ساده ، تحلیلگران فنی سرمایه گذاری های خود را (یا به عبارت دقیق تر معاملات آنها) صرفاً بر قیمت و حجم سهام سهام می گذارند. آنها با استفاده از نمودارها و سایر ابزارها ، تجارت را تحریک می کنند و اصول را نادیده نمی گیرند.
یکی از اصول اصلی تحلیل تکنیکی این است که بازار از همه چیز تخفیف می بخشد. تمام اخبار مربوط به یک شرکت در حال حاضر در سهام موجود است. بنابراین ، حرکات قیمت سهام بینش بیشتری نسبت به اصول اساسی خود تجارت دارد.
فرضیه بازار کارآمد
اما ، پیروان فرضیه بازار کارآمد ، معمولاً با تحلیلگران اصلی و فنی مخالف هستند.
فرضیه کارآمد بازار ادعا می کند که ضرب و شتم بازار از طریق تجزیه و تحلیل اساسی یا فنی غیرممکن است. از آنجا که تحلیل بنیادى چیست؟ بازار به طور مؤثر تمام سهام را به طور مداوم قیمت می کند ، هرگونه فرصت برای بازده اضافی تقریباً بلافاصله توسط بسیاری از شرکت کنندگان در بازار از بین می رود ، و این باعث می شود که از بلند مدت بازار برای طولانی مدت به هیچ وجه غیرممکن نباشد.
نمونه هایی از تحلیل بنیادی
به عنوان مثال شرکت کوکاکولا را بگیرید. یک تحلیلگر هنگام بررسی سهام خود ، باید به پرداخت سود سهام سالانه سهام ، سود هر سهم ، نسبت P / E و بسیاری از عوامل کمی دیگر توجه کند. با این حال ، هیچ گونه تحلیلی از کوکاکولا بدون در نظر گرفتن شناخت برند آن کامل نیست. هر کسی می تواند شرکتی را راه اندازی کند که شکر و آب بفروشد ، اما تعداد کمی از شرکت ها با میلیاردها نفر شناخته شده اند. انگشت گذاشتن دقیقا در مورد آنچه که ارزش کوک را دارد ، دشوار است ، اما می توانید مطمئن باشید که این ماده مؤثر در موفقیت مداوم شرکت است.
حتی بازار به عنوان یک کل می تواند با استفاده از تجزیه و تحلیل بنیادی ارزیابی شود. به عنوان مثال ، تحلیلگران شاخص های بنیادی S&P 500 را از 4 ژوئیه تا 8 ژوئیه 2016 بررسی کردند. در این مدت ، S&P پس از انتشار گزارش مثبت اشتغال در ایالات متحده ، به 2129.90 رسید. در حقیقت ، بازار اخیراً رکورد جدیدی را از دست داد و تقریباً در اواسط ماه مه 2015 برابر با 2132.80 بود. تعجب اقتصادی از 287،000 شغل اضافی برای ماه ژوئن به طور خاص ارزش سهام بورس را در 8 ژوئیه 2016 افزایش داد.
با این حال ، در مورد ارزش واقعی بازار نظرات مختلفی وجود دارد. برخی از تحلیلگران معتقدند که اقتصاد به سمت بازار خرس می رود ، در حالی که برخی دیگر از تحلیلگران بر این باورند که این بازار همچنان به عنوان بازار گاو نر ادامه خواهد یافت.
دیدگاه شما