رابطه قیمت طلا با دلار و تورم آمریکا | حقایق بنیادی اونس طلای جهانی
در این مقاله به حقایق بنیادی ارزش و قیمت اونس طلا ی جهانی میپردازیم و رابطه این فلزگرانبها را با دلار و تورم آمریکا بررسی خواهیم کرد .
مجله افیکس کار: پس از اینکه قیمت طلا در سال 1980 به بالاترین سطح 850 دلار در هر اونس رسید، قیمت آن شروع به کاهش طولانی کرد که بیش از بیست سال به طول انجامید. اما این کاهش ارزش تنها با روابط کلیدی بین بازاری قیمت پایین آن مشخص نشد که در نهایت به حدود 250 دلار رسید.
نکته جالب توجه، عدم علاقه سرمایه گذاران به این فلز زرد و گرانبها بود که تقریباً بیست و پنج سال ادامه داشت. این بی علاقگی با کمبود تفسیر و اخبار در دسترس و مناسب همراه بود. طلا موضوع بحث رسانه های اصلی نبود، به همین سادگی!
روزنامه نگاران و تحلیلگران چیزهای زیادی برای گفتگو داشتند . آن زمان موضوعاتی مانند رکوردهای جدید تاریخ بورس سهام ، شوق تکنولوژی و فناوری های جدید، حملات تروریستی ، قیمت املاک و غیره مرکز گفتگوها بود.
- بیشتر بخوانید : طلا، نه در عرش و نه در فرش است | قدرت خرید دلار آمریکا تنها فاندامنتال طلاست
اما در طول سال ها این دیدگاه تغییر کرده است.
در آگوست 2011 قیمت طلا به بالاترین حد خود یعنی کمی کمتر از 1900 دلار رسید. سپس ، مجدداً به طرز دردناکی در ژانویه 2016 تا 1040 دلار در هر اونس کاهش یافت. پس از اوج گیری در اگوست 2020 تا 2060 دلار در هر اونس ، قیمت طلا مجددا به پایین ترین حد خود به 1675 دلار رسید. در حال حاضر حدود 1770 دلار است.
اما این بار هیچ کمبودی در زمینه اخبار و تفسیر طلا وجود ندارد. انبوهی از متخصصان اطلاعات زیادی را برای کمک به سرمایه گذاران در زمینه طلا منتشر کرده اند. بدون شک ، این امر با رشد ارتباطات دیجیتالی و مدیا تقویت شده است. سرمایه گذاران در همه بازارها سود برده اند. هرچند عوامل دیگری نیز وجود دارد.
با افزایش قیمت طلا ، واقعیت شکاف های شدید در سیستم های مالی و سیاست های پولی بیشتر آشکار شد، گنجینه ای از اطلاعات جدید در زمینه طلا پیدا شده بود. همچنین ، بی ثباتی شدید در بازار سهام ، سرمایه گذاران را به سوی جایگزین های دیگری سوق داد.
متأسفانه ، این چاقوی ” فراوانی اطلاعات” دو سویه دارد . اطلاعات غلط زیادی هم در مورد طلا موجود است .
چهار حقیقت زیر برای درک فاندامنتال های حاضر و دقیق طلا بسیار مهم است :
- طلا پول واقعی است.
- ارزهای فیات و اوراق جایگزین پول واقعی هستند.
- تورم ناشی از تصمیمات دولت ها است.
- قیمت طلا تنها به ارزش دلار بستگی دارد
تنها طلا پول واقعی است
پول دارای سه ویژگی خاص است:
- واسطه مبادلات تجاری است.
- وسیله اندازه گیری ارزش کالاها و خدمات است.
- یک ذخیره ارزشی است.
یک وسیله مبادلاتی باید قابل حمل باشد ، که مطمئناً طلا است. طلا به راحتی در اشکال و مقادیر قابل تشخیص برای استفاده در استانداردهای مختلف وزن و اندازه گنجانده شده است.
اما آنچه طلا را از سایر اقلامی که به عنوان پول استفاده می شود متمایز می کند ، شواهد آن به عنوان ذخیره ارزش است. در هیچ اخبار و مقاله مهمی این امر ، حتی به اندازه یک مقایسه ساده بین طلا و دلار آمریکا دیده نمیشود.
بانک فدرال رزرو ایالات متحده در سال 1913 تأسیس شد. در آن زمان دلار آمریکا به طور کامل با نرخ بیست (20.67 دلار) دلار در هر اونس به طلا تبدیل می شد. شما می توانستید اسکناس بیست دلاری آمریکا را با یک اونس طلا (0.9675) به شکل سکه مبادله کنید. این سکه ها توسط دولت آمریکا ضرب میشد.
مسئله اصلی در اینجا قابلیت تبدیل است. بیست دلاری آمریکا معادل و قابل معاوضه با یک اونس طلا بود.
در طول صد سال گذشته، دولت ایالات متحده این قابلیت تبدیل را به حالت تعلیق درآورد ؛ مالکیت طلا توسط شهروندان آمریکایی را ممنوع کرد و سپس چندین دهه بعد این حق قانونی را احیا کرد. در همین حال ، دلار آمریکا بدون هیچ گونه پشتوانه رسمی -که طلا بود – نود و نه درصد از قدرت خرید خود را از دست روابط کلیدی بین بازاری داده است.
برای خرید چیزی که صد سال پیش یک دلار لازم داشت، امروز صد دلار باید بدهید . در حالی که با یک اونس طلا همچنان امروز چیزی را میتوان خریداری کرد که صد سال پیش می خریدند.
- بیشتر بخوانید : معامله موفق طلا در بازارهای جهانی در چهار قدم | انواع معاملات طلا
ارزهای فیات و اوراق، یک جایگزین برای پول واقعی
اولین سکه های طلا در حدود 560 قبل از میلاد ظاهر شد. با گذشت زمان ، ذخیره سازی مقادیر بیشتر طلا در انبارها عادت شد. رسیدهای کاغذی صادر شد که نشان می داد طلا در خزانه است. این رسیدها ابزارهای تجاری قابل مذاکره بودند .
آنها پول واقعی نبودند، اما پیشرو فرضی برای سیستم نقدینگی مدرن ما هستند. طلا پول واقعی و اصلی است.
تاریخچه ارتباط دلار با طلا
صاحبان خزانه (بانکداران) تصمیم گرفتند که راهی برای افزایش سود خود بیابند. دریافت هزینه از خدمات سپرده گذاری و نگهداری آنها کافی نبود. از آنجا که بیشتر طلا در انبار باقی ماند و بیشتر معاملات مربوط به مبادله یا انتقال رسیدهای کاغذی برای سپرده طلا بود ، آنها تصمیم گرفتند “وام” بصورت طلا/پول داده و سود دریافت کنند.
طبیعتا مقادیر تجمعی طلای قرض داده شده نباید از مقدار طلای ذخیره شده تجاوز میکرد. آنها امیدوار بودند که سپرده گذاران زیادی نخواهند همزمان طلای فیزیکی خود را بازخرید کنند. در این زمان، نشانههای معقولی وجود داشت که نشان میداد چقدر طلا باید در دسترس باشد تا بتواند تقاضای روزانه و مداوم برداشت فیزیکی را برآورده کند.
خزانه ها (بانک ها) شروع به صدور وام به صورت رسید با پشتوانه طلای سپرده گذاری کردند. تا زمانی که مردم به تجارت با رسیدهای کاغذی خود ادامه دهند، نباید مشکلی ایجاد میشد. بازخریدهای گاه به گاه رسیدها (برداشتن طلا از انبار) با چهره هایی خندان مواجه می شد. به نظر می رسید یک سیستم قابل اجرا است. اما ظاهرا “بانکداران” راضی نبودند.
آنها به زودی شروع به صدور وام/رسید بیشتر برای طلایی کردند که درواقع در خزانه وجود نداشت. البته آنها نیازی ندیدند این مساله را به اطلاع دیگران برسانند . هنگامی که برخی می خواستند طلای خود را به صورت فیزیکی تحویل بگیرند ، باز هم می توانستند این کار را انجام دهند. ولی تا یک نقطه.
آنچه ما امروز پول می نامیم در واقع فقط کاغذ است.
در اواخر قرن بیستم، ارز کاغذی ایالات متحده با بیانیه ای واضح منتشر شد که مشخص می کرد برای مقادیر مشخصی از طلا (و نقره) با نرخ های ثابت قابل بازخرید است. علاوه بر این ، طلا (و نقره) همزمان با ارز کاغذی ایالات متحده گردش می کرد و قابل تعویض بود. ظاهراً سوالاتی در مورد ارزش پول کاغذی مطرح شد. افراد بیشتری از جمله شرکتها و کشورها “اسکناس- طلا” را انتخاب کردند.
اما طلای کافی برای برآوردن مطالبات بازخرید وجود نداشت یا بانک ها و دولت نمی خواستند آن را آزاد کنند. بنابراین در سال 1933 ، رئیس جمهور روزولت فرمان اجرایی “ممنوعیت احتکار سکه طلا ، شمش طلا و گواهی های طلا در قاره آمریکا را صادر کرد”.
در سال 1964، ایالات متحده به استفاده از نقره در ضرب سکه های مورد استفاده برای پول قانونی پایان داد. در سال 1971 ، رئیس جمهور نیکسون تبدیل دلار آمریکا به طلا را توسط کشورهای خارجی تعلیق کرد.
درطول چهل و پنج سال گذشته هیچ گونه تبدیل دلار آمریکا (به عنوان رسید کاغذی) به طلا (یعنی پول) وجود ندارد. آنچه ما امروز پول می نامیم در واقع فقط کاغذ است. جالب اینکه که می توانیم از آن برای خرید طلا استفاده کنیم.!
اکنون اگر باهوش باشیم میدانیم “طلا پول واقعی و اصلی است ” چه مفهومی دارد.
- بیشتر بخوانید : اونس طلا چیست و ارزش آن چگونه محاسبه میشود؟ | همه چیز درباره انس طلا
تورم ناشی از تصمیمات دولت ها است.
حقیقت این است که تورم، تحقیر پول از سوی دولت هاست. آثار تورم متغیر و غیرقابل پیش بینی است. بانک فدرال رزرو ایالات متحده توانسته است قدرت خرید دلار آمریکا را در طول قرن گذشته کم کم از بین ببرد. نتیجه یک دلاری است که نود و نه درصد کمتر از سال 1913 ارزش دارد.
واژه دولت شامل بانک های مرکزی ، به ویژه بانک فدرال رزرو ایالات متحده نیز می شود. دولت با افزایش عرضه ارز و اعتبار باعث تورم می شود. این افزایش عرضه ، ارزش پول را کم می کند.
دقیقاً به همین دلیل است که با گذشت زمان ، ارز دلار آمریکا قدرت خرید خود را از دست داده است. امروزه برای خرید چیزی که ده سال پیش ، بیست سال پیش و غیره می توانست خریداری شود ، دلار بیشتری نیاز است و بیش از صد سال است که این کاهش ادامه دارد.
آنچه اکثر مردم از آن به عنوان تورم یا علل آن یاد می کنند هیچ کدام از این دو مورد یعنی افزایش عرضه اسکناس و کاهش ارزش پول نیستند. چیزی که مردم میبینند ، آثار تورم هستند. افزایش قیمت کالاها و خدمات، نتیجه تورمی است که قبلاً ایجاد شده است.
هر چه بیشتر، ارزش آن کمتر
هنگامی که فدرال رزرو آزمایش بزرگ خود را آغاز کرد ، قیمت طلا با نرخ 20.67 دلار در هر اونس ثابت و تبدیل شد. این نرخ ثابت ارز قرار بود به عنوان محدودیتی برای دولت عمل کند تا آنها را از تأمین دلارهای اضافی برای تأمین نیازهای هزینه ای خود باز دارد.
در اینجا یک مثال تاریخی از نحوه اعمال تورم در طلا قبل از اختراع ماشین چاپ و ظهور ارزهای کاغذی میزنیم…
«حاکمان اولیه ، تکههای کوچکی از سکههایی را که از طریق مالیات و سایر عوارض علیه رعایای خود جمع میکردند، می بریدند. قطعات بریده شده را ذوب و به سکه های جدید تبدیل میکردند. سپس بین تمام سکه ها به گردش در می آوردند. همه سکه ها از نظر ارزش برابر بودند. همانطور که این روند تکامل یافت و سکه های بریده شده بیشتر و بیشتری در گردش ظاهر شدند، مردم مشکوک تر و نگران تر شدند. بنابراین ، قدرت های حاکم شروع به تغییر/کاهش محتوای فلزات گرانبها در سکه ها کردند. این امر هزینه ساخت و انتشار سکه های جدید را کاهش داد. دیگر نیازی به خرد کردن سکه ها نبود.
از مثال بالا ، سخت نیست که ببینیم چگونه می توان هر چیزی را که به عنوان پول استفاده می شود به نحوی برای برآوردن نیازهای مخارج دولت تغییر داد. اما چنین روندی دشوار و ناخوشایند بود.
پول کاغذی وارد میشود
با ظهور ماشین چاپ، پول کاغذی به “نوآوری بزرگ بعدی” تبدیل شد. در ابتدا، مردم به «پول!» جدید با شک و تردید نگاه کردند. سکه ها با محتوای فلزات گرانبها مانند مس، نقره و طلا در کنار پول های کاغذی جدید به گردش خود ادامه دادند. بنابراین ، حداقل در ابتدا لازم بود که دولت نوعی ارتباط بین پول با ارزش شناخته شده و پول بی ارزش برای تشویق استفاده از آن حفظ کند.
سرانجام ، آن پیوند قطع شد. ابتدا به طور جزئی، سپس به طور کامل با حکم یا فرمان حکومتی انجام شد. دلار امروز نه تنها هیچ ارزش ذاتی ندارد ، بلکه به طور مداوم از طریق روشهای ظریف و پیچیده تر بانکداری، ذخیره کسری و گسترش اعتبار کاهش می یابد.
دولت با افزایش عرضه اسکناس و اعتبارات بانکی باعث تورم می شود. و این افزایش عرضه اسکناس، ارزش آن را کاهش می دهد. دقیقاً به همین دلیل است که دلار آمریکا همچنان قدرت خرید خود را از دست می دهد. از دست دادن قدرت خرید منجر به افزایش قیمت برای بیشتر کالا و خدمات می شود. باقی را شما حدس بزنید
طلا یک سرمایه گذاری نیست
همچنین بسیار مهم است که بدانیم طلا چه چیزی “نیست”!
طلا یک سرمایه گذاری نیست ؛ همچنین ، این یک مانع در برابر تورم یا بدتر شدن اقتصاد جهانی نیست. همچنین طلا چیزی را بیمه نمیکند و یا بازمانده دوران بربریت نیست.
وقتی طلا به عنوان یک سرمایه گذاری تجزیه و تحلیل می شود ، با انواع دیگر سرمایه گذاری ها مقایسه می شود. سپس تحلیلگرها شروع به جستجوی همبستگی آن با سایر دارایی ها می کنند.
مثلا میگویم “سرمایه گذاری” در طلا با بورس سهام رابطه معکوس دارد. اما دوره هایی وجود داشته است که هم سهام و هم طلا به طور همزمان بالا یا پایین می روند.
برخی میگوید “از آنجا که طلا سود پرداخت نمی کند ، در رقابت با سایر سرمایه گذاری هایی که این کار را می کنند ، مشکل دارد.”
این نقل قول و هر گونه تنوع آن که نشان دهنده همبستگی بین طلا و نرخ بهره باشد ، نادرست است.
تحلیل تکنیکال اونس طلا :
رابطه طلا و نرخ بهره
بین نرخ بهره و طلا هیچ همبستگی (معکوس یا غیر آن) وجود ندارد.
ما می دانیم که اگر نرخ بهره افزایش یابد ، قیمت اوراق قرضه کاهش می یابد. بنابراین یکی دیگر از روش های گفتن اینکه طلا با افزایش نرخ بهره متضرر می شود این است که با کاهش قیمت اوراق قرضه ، طلا نیز کاهش خواهد یافت.
به عبارت دیگر ، این قیمت طلا و اوراق قرضه است که با هم رابطه مثبت دارند. در نتیجه طلا با افزایش نرخ روابط کلیدی بین بازاری بهره متضرر میشود.
با این حال ، در طول دهه 1970 ، قیمت طلا از 40 دلار تا 850 دلار در هر اونس افزایش یافت. نرخ بهره اوراق قرضه خزانه داری ایالات متحده از 8% به 5% کاهش یافت ! چرا چنین چیزی اتفاق افتاد؟
در اینجا هر توضیحی که بر همبستگی بین طلا و نرخ بهره تأکید کند ، مفید و نادرست است.
تقریباً به طور جهانی پذیرفته شده است که طلا از تهدیدات جنگ و شرایط ناشی از آن “سود” خواهد برد. این امر در پرایس اکشن طلا آشکار شد زیرا جنجال با کره شمالی چندین سال پیش به صفحات اول اخبار دنیا رسید. این وضعیت بسیار ترسناک بود . اما در واقع هیچ تاثیر “ثابتی” بر قیمت طلا نداشت.
یک عامل “شوک” اولیه وجود دارد که به نظر می رسد معامله گران را تشویق می کند تا طلا را در صورت وقوع یک رویداد بین المللی خریداری کنند. این می تواند اقدامات تروریستی ، انتخابات سیاسی ، ترورها ، حتی بلایای طبیعی باشد. اما تأثیر آن بر بازار طلا کوتاه مدت است.
این امر به این دلیل است که هرگونه تأثیر پیوسته و پایدار بر قیمت طلا توسط آنچه برای دلار آمریکا اتفاق می افتد تعیین می شود ، نه خود رویداد.
رابطه طلا و دلار آمریکا
دلار آمریکا تنها وجه مشترک با طلا در همه موارد ذکر شده در بالا است.
ساده بگوییم : کاهش دلار آمریکا به معنای افزایش قیمت طلا است و نه هیچ چیز دیگر! وخامت مداوم و بی پایان ارزش دلار به معنای افزایش قیمت طلا در طول زمان است. در واقع قیمت طلا نشان دهنده ارزش آن نیست قیمت طلا منعکس کننده ارزش دلار آمریکا است.
ثبات یا تقویت دلار آمریکا منجر به ثبات یا کاهش قیمت طلا می شود. به عبارت دیگر ، با گذشت زمان ، قیمت طلا با از دست دادن قدرت خرید دلار آمریکا رابطه عکس دارد.
وقتی قیمت هر اونس طلا در آگوست 2020 در 2060 دلار به اوج رسید ، ارزش آن صد برابر بیشتر از قیمت ثابت دلار آمریکا یعنی 20.67 دلار در هر اونس بود.
این تقریباً نود و نه درصد کاهش قدرت خرید دلار آمریکا را در طول یک قرن نشان می دهد. نشان می دهد که طلا بر خلاف دلار، ذخیره ارزش است.
موضوع طلا مربوط به قیمت نیست. درباره ارزش است.
طلا پول واقعی و ذخیره ارزش است. دلار آمریکا یک جایگزین کاغذی برای پول واقعی بود و یک شکست کامل به عنوان ذخیره ارزش است.
اگر فکر می کنید تأثیرات فعلی تورم هنوز کمرنگ است ، این بدان معناست که احتمال افزایش قیمت طلا وجود دارد. اما به خاطر بسپارید آثار تورم غیرقابل پیش بینی است. افزایش طلا وقتی تائید می شود که ابتدا قیمت ها افزایش یابد.
فعلا قیمت طلا افزایش نمی یابد زیرا مردم هنوز انتظار دارند تورم بدتر شود. این تنها نشان دهنده از دست دادن قدرت خرید دلار آمریکا است که بسیار زودتر آغاز شده است. علاوه بر این ، ممکن است سالها طول بکشد تا قیمت طلا منعکس کننده هرگونه کاهش در قدرت خرید دلار باشد.
این را می توان با سناریویی که پس از اوج قیمت طلا در آگوست 2011 نزدیک به 1900 دلار در هر اونس و همچنین طی بیست سال اخیر پس از اوج قیمت آن در ژانویه 1980 ، نشان داد.
نقش رابطه فروش دیجیتال و بازاریابی دیجیتال در موفقیت فروش
هرگاه صحبتی از فروش دیجیتال مطرح میشود، بحث به سرعت به سرفصلهایی مثل بهینهسازی موتور جستجو، تبلیغات فیسبوک یا موارد مشابه دیگر میرسد. در موارد دیگر بحث بازارهای رسانههای اجتماعی و یا آخرین پیشرفتهایی که در تجارت الکترونیک حاصل شده مطرح میشود. در نهایت تمامی این بحثها به مبحث دیجیتال مارکتینگ مرتبط هستند.
اما فروش دیجیتال موضوع متفاوتی است و درک این تفاوت، برای تمام سازمانهایی که قصد دارند تلاشهای مرتبط با فروش خود را به حداکثر برسانند مهم و ضروری است.
بازاریابی دیجیتال
دیجیتال مارکتینگ یا بازاریابی دیجیتال به زبانی ساده به معنای برقراری ارتباط و تحت تاثیر قرار دادن مشتریان بالقوه شما در فضای آنلاین است. در این تلاش آنلاین با هدف جذب تعامل با مخاطبان از ابزار مختلفی نظیر وبسایتها، ویدئوها، تصاویر، اینفوگرافیکها، محتوای نوشتاری مثل ایبوک و بلاگ و صفحات رسانههای اجتماعی استفاده میشود. همچنین برای تعامل بیشتر از استراتژیهای خاصی مثل تبلیغات پرداختی به ازای هر کلیک (PPC)، تبلیغات جستجوی پرداختی، بهینهسازی موتور جستجو و نظایر اینها نیز استفاده میشود. دیجیتال مارکتینگ ابزاری قوی است که به کسبوکارها امکان میدهد در زمان مناسب، در مکان مناسب پیش چشم مخاطبان هدف قرار بگیرند و در مسیر پیدا کردن مخاطبان مورد نظرشان تا حد امکان خود را بهبود دهند.
اگر در فضای آنلاین فعال هستید، تلاشهایتان در زمینه دیجیتال مارکتینگ برای تبدیل فروش، خوب و کاربردی خواهد بود. اگرچه برای بسیاری از کسبوکارها تعامل آنلاین کافی نیست و اینجاست که بحث فروش دیجیتال مطرح میشود.
فروش دیجیتال
برخلاف دیجیتال مارکتینگ که تلاش میکند با مخاطبان هدف ارتباط برقرار نماید، کارِ فروش دیجیتال، تبدیل مخاطبان به خریداران است. فروش دیجیتال مسئول کسب درآمد است. یک طرح خوب برای فروش دیجیتال، برای موفقیت در کسبوکار، از ابزار دیجیتال (سیستمهای CRM، پلتفرمهای مدیریت محتوا، منابع تولید لید)، پلتفرمهای اجتماعی و انواع شیوههای ارتباطی استفاده میکند. دیجیتال مارکتینگ هم میتواند بر روی درآمد تاثیر بگذارد – اغلب هم میگذارد – اما فروش دیجیتال منحصرا بر ایجاد فروش متمرکز است.
تلاشها برای فروش دیجیتال به دو عملکرد تعاملی تقسیم میشوند.
بخش اول، تلاشی در زمینه پشتیبانی از فعالیتهای خریداران بالقوه در سایت است. کسانی که از وبسایت بازدید میکنند، به پیشنهادات واکنش نشان میدهند و با علاقه با سازمان شما ارتباط برقرار میکنند. یکی از کارهای موثر در بازاریابی در همین راستا بوده و «ارتباط با مخاطبان هدف» است. برای این منظور به همکاری فروش و بازاریابی با یکدیگر نیاز است تا پیامرسانی و استراتژیهای فروش توسعه یابند و این تلاشها به ایجاد تجربه همهجانبه و کاملی منجر شوند.
بخش دوم از عملکرد تیم فروش دیجیتال، تلاشهای اساسی و گستردهتری است که از یک استراتژی معمولی فراتر میرود. در این رویکرد فروش، تیم از منابع مختلفی نظیر امکانات بالقوه، ارتباط با لیدهای احتمالی و برنامهریزی برای تعاملات استفاده میکند. این فعالیتها مشتریان بالقوه را به مشتریان واقعی تبدیل میکند.
فروشندگان دیجیتال برای جستجوی لید (سرنخ)، از منابعی مثل موتورهای جستجو، پلتفرمهای اجتماعی و تولید لید استفاده میکنند. این گروه فعال، پشت سیستمهای خود منتظر نمینشینند تا لیدها خودبهخود جذب شوند (اگرچه سازمانهایی هستند که در راستای تلاشهای فروش، لیستی از لیدها ارائه میدهند)، اما فروشندگان فعال، خود در جستجو پیشگامند. از دیگر مهارتهای این گروه، برقراری ارتباط با مخاطبان به وسیله ایمیل و پیامهای کوتاه است.
فروشنده دیجیتال برخلاف فروشنده سنتی، وقت کمتری برای ایجاد ارتباط و جلب توجه مخاطب دارد. با این حال اگر فروشنده دیجیتال از ابزاری که دارد درست استفاده کند، احتمال آنکه در فروش موفقتر باشد، بیشتر است.
تحقیقات موسسه بازاریابی دیجیتال (Digital Marketing Institute) نشان داد که از طریق شبکههای اجتماعی ۳.۶ برابر شانس بیشتری برای تکرار فروش وجود دارد. خریداران بهطور آنلاین در پلتفرمهای مختلف شبکههای اجتماعی درباره خرید تحقیق میکنند و همین موضوع، اهمیت حضور فروشندگان در این فضاها را افزایش میدهد. با توجه به این مبحث مهم، در ادامه این مطلب به چگونگی عملی کردن استراتژی فروش دیجیتال پرداخته میشود.
چگونگی اجرایی کردن استراتژی فروش دیجیتال
برای شروع تلاشهای خود در زمینه فروش دیجیتال میتوانید این ۳ مورد را اجرا کنید:
۱. تحقیق کنید
فروشندگان دیجیتال به اهمیت تحقیق پی بردهاند. تحقیقات کامل میتواند شامل یک بازار کسبوکار یا صنعت، شرکتهای خاص و افراد مهم در یک سازمان باشد. در میانه این جستجوها استفاده از گروههای صنعتی، نشریات و سازماندهندگان رویدادها را که میتوانند از وضعیت کسبوکار بینشی ارزشمند ارائه دهند، بررسی کنید.
بسیاری از افراد صفحات مرتبط با کسبوکار خود را در شبکههای اجتماعی دنبال میکنند و این مسئله فرصت مناسبی برای طرفین در راستای شناخت یکدیگر فراهم میکند.
۲. در یک شبکه اجتماعی حضور مداوم داشته باشید
امروزه حضور فروشندگان در شبکههای اجتماعی ضروری است. اینکه کدام پلتفرم اجتماعی برایتان مناسب است به نوع کسبوکارتان بستگی دارد اما با وجود این، لینکدین و فیسبوک اصولا دسترسی به تعداد زیادی مشتری یا مخاطب بالقوه را برای شما ممکن میکنند. با توجه به نوع صنعت و فرصتهای ایدهآل شما، توییتر و اینستاگرام نیز پلتفرمهای خوبی هستند که میتوانید در آنها حضور فعال داشته باشید.
تلاشها در این زمینه از انتخاب پلتفرم و ایجاد و ثبت برند خود در آن شروع میشود. تفاوت کلیدی بین حضور عمومی در پلتفرمهای اجتماعی و حضور با هدف فروش، قصد شما برای حضور در آنهاست. فروشندگان دیجیتال این را میدانند که پروفایل آنها، فعالیتهایشان و روابط کلیدی بین بازاری روابطشان با مقاصد حرفهای همراه است. شبکههای اجتماعی بهترین فرصت را برای شما به عنوان یک برند ایجاد کردهاند که بتوانید خود را بهعنوان مرجع یا متخصص در حیطه کاریتان نشان دهید.
فروشندگان مدرن میتوانند در شبکههای اجتماعی، افراد مرتبط در شرکتهای مرتبط با کار خود را پیدا کنند و مهمتر از آن، خریداران میتوانند فروشندگانی را که میخواهند در این رسانهها بیابند.
۳. ابزار مناسب را انتخاب کنید
برای تقویت فروش دیجیتال خود، انتخاب ابزار و فناوری مناسب ضرورت دارد. در هنگام جستجوی ابزار دیجیتال به آسانی در حجم عظیمی از اطلاعات و گزینههای بیشمار غرق میشوید. برای سادهتر شدن کار، از منابع تولید لید (سرنخ) شروع کنید. مثلا ابزار هدایتگر فروش لینکدین در راه ایجاد و پرورش روابط با مشتری در یک شبکه به شما کمک میکند. وقتی با پلتفرم تولید لید شروع کردید، پلتفرمهای اجتماعی که میخواهید استفاده کنید را انتخاب و اولویتبندی نمایید.
اگر شما فروشنده کسبوکار نوع B2B هستید، حضور در لینکدین برایتان ضروری است. اگرچه فیسبوک، توییتر و اینستاگرام هم میتوانند برایتان ارزشمند باشند. سوال مهم شما اما این است که «مشتریان احتمالی وقت خود را در کدام شبکه میگذرانند؟»
مثلا یک شرکت فروش محصولات مربوط به دندانپزشکی پس از حضور نهچندان موفق در لینکدین و تحقیق در میان رسانههای اجتماعی، دریافت که مشتریانش (دندانپزشکها) در فیسبوک حضور فعالی دارند و در این شبکه با بیماران خود تعامل برقرار میکنند. این شرکت توانست با کشف این موضوع و حضور در فیسبوک، نرخ تبدیل خود را به طرز چشمگیری افزایش دهد.
مشتریان خود را بشناسید و پلتفرم مناسب را پیدا کنید.
در نهایت داشتن ابزار مدیریت روابط با مشتری (CRM) به شما کمک میکند. بسیاری از شرکتها برای ارتباط با خریداران خود از این سیستمها استفاده میکنند. فروش دیجیتال برای مدیریت روابط خود به راههای پیچیدهای نیازمند است و تکنولوژی میتواند به هرچه کارآمدتر شدن این روشها کمک کند.
امروزه برای شرکتی که میخواهد در بازار رقابتها باقی بماند، استفاده از بازاریابی دیجیتال و فروش دیجیتال ضروری است. درک تفاوت این دو برای ایجاد رویکردی جامع برای درآمدزایی بسیار مهم است. تحولات دنیای دیجیتال فرصتهای زیادی برای فروش و بازاریابی فراهم کرده تا با همکاری یکدیگر بتوانند تجربه کاملی برای مشتری ایجاد کنند و باعث فروش بیشتر شوند. وقتی این دو عملکرد در زمینه پیامرسانی، بهبود و توسعه محتوا و روند تعامل با مشتری با یکدیگر همکاری کنند، میتوانند موفقیتهای بزرگی رقم بزنند.
با این حال طراحی و فعالسازی استراتژی فروش دیجتال را فراموش نکنید. این فروش دیجیتال است که شما را در مسیر درست فروش به مشتریان احتمالی آینده نگه میدارد و باعث کسب درآمد جدید میشود.
تاکنون رویکرد شما در زمینه بازاریابی و فروش دیجیتال چگونه بوده است؟ آیا همکاری این دو بخش را با یکدیگر تجربه کردهاید؟ نتایج این همکاری را با ما به اشتراک بگذارید.
سوالهای متداول
مراحل اجرایی کردن استراتژی فروش دیجیتال چیست؟
تحقیق، فعالیت پیوسته در یک شبکه اجتماعی، انتخاب ابزار مناسب، شناخت مشتریان و شناسایی پلتفرم مناسب از مراحل اجرای یک استراتژی فروش دیجیتال هستند.
تفاوت میان بازاریابی دیجیتال و فروش دیحیتال چیست؟
هدف از بازاریابی دیجیتال شناخت مخاطبین، تولید لید، افزایش تعامل و ارتباط با کاربران است و هدف از فروش دیجیتال، تبدیل مخاطبین هدف به مشتری است.
اقتصاد کلان چیست؟
اقتصاد کلان شاخه روابط کلیدی بین بازاری ای از علم اقتصاد است که به مطالعه چگونگی رفتار یک اقتصاد کلی – بازار یا سایر سیستم هایی که در مقیاس بزرگ عمل می کنند – می پردازد. اقتصاد کلان پدیده های کل اقتصاد مانند تورم، سطح قیمت ها، نرخ رشد اقتصادی، درآمد ملی، تولید ناخالص داخلی (GDP) و تغییرات در بیکاری را مطالعه می کند.
برخی از سوالات کلیدی که اقتصاد کلان به آنها می پردازد عبارتند از:
- چه چیزی باعث بیکاری می شود؟
- چه چیزی باعث تورم می شود؟
- چه چیزی باعث ایجاد یا تحریک رشد اقتصادی می شود؟
- .
اقتصاد کلان تلاش میکند تا میزان عملکرد یک اقتصاد را اندازهگیری کند و بفهمد چه نیروهایی آن را هدایت میکنند و پیشبینی کند که چگونه عملکرد میتواند بهبود یابد. بنابراین این حوزه با عملکرد، ساختار و رفتار کل اقتصاد سر و کار دارد؛ برخلاف اقتصاد خرد که بیشتر بر انتخاب های انجام شده توسط بازیگران فردی در اقتصاد (مانند مردم، خانوارها، صنایع و غیره) متمرکز است.
درک بیشتر اقتصاد کلان
مطالعه اقتصاد دو جنبه دارد: اقتصاد کلان و اقتصاد خرد. همانطور که از این اصطلاح پیداست، اقتصاد کلان به سناریوی کلی و تصویر بزرگ اقتصاد نگاه می کند. به بیان ساده، بر نحوه عملکرد اقتصاد به عنوان یک کل تمرکز میکند و سپس نحوه ارتباط بخشهای مختلف اقتصاد با یکدیگر را تجزیه و تحلیل میکند تا نحوه عملکرد کل را درک کند. این شامل بررسی متغیرهایی مانند بیکاری، تولید ناخالص داخلی و تورم است. اقتصاددانان کلان مدل هایی را توسعه می دهند که روابط بین این عوامل را توضیح می دهد. این مدلهای اقتصاد کلان و پیشبینیهایی که تولید میکنند، توسط نهاد های دولتی برای کمک به ساخت و ارزیابی سیاستهای اقتصادی، پولی و مالی استفاده میشوند. همچنین این مدل ها توسط کسب و کارها برای تعیین استراتژی در بازارهای داخلی و جهانی و توسط سرمایه گذاران برای پیش بینی و برنامه ریزی برای حرکت در طبقات مختلف دارایی مورد استفاده قرار می گیرند.
با توجه به مقیاس عظیم بودجه های دولت و تأثیر سیاست های اقتصادی بر مصرف کنندگان و مشاغل، اقتصاد کلان به وضوح خود را با مسائل مهمی درگیر می کند. تئوریهای اقتصادی در صورت اعمال صحیح میتوانند بینشهای روشنکنندهای در مورد نحوه عملکرد اقتصادها و پیامدهای بلندمدت سیاستها و تصمیمهای خاص ارائه دهند. تئوری اقتصاد کلان همچنین میتواند به کسبوکارها و سرمایهگذاران فردی کمک کند تا از طریق درک دقیقتر اثرات روند ها و سیاستهای اقتصادی گسترده بر صنایع خود، تصمیمهای بهتری بگیرند.
محدودیت های اقتصاد کلان
درک محدودیت های نظریه اقتصادی نیز مهم است. تئوری ها اغلب در خلاء ایجاد می شوند و فاقد جزئیات خاصی از دنیای واقعی مانند مالیات، مقررات و هزینه های معامله هستند. همچنین دنیای واقعی دارای پیچیدیگی های دیگری شامل موضوعات ترجیح و وجدان اجتماعی است که با ریاضیات تجزیه و تحلیل نمیشوند.
حتی با وجود محدودیتهای تئوری اقتصادی، پیروی از شاخصهای کلان اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی، تورم و بیکاری مهم و ارزشمند است. عملکرد شرکت ها و در نتیجه سهام آنها به طور قابل توجهی تحت تأثیر شرایط اقتصادی شرکت ها است و مطالعه آمارهای کلان اقتصادی می تواند به سرمایه گذار کمک کند تا تصمیمات بهتری بگیرد و نقاط عطف را تشخیص دهد.
به همین ترتیب، درک اینکه کدام تئوری ها مناسب یک دولت خاص هستند و بر آن تأثیر می گذارند، می تواند بسیار ارزشمند باشد. اصول اقتصادی زیربنایی یک دولت در مورد نحوه برخورد آن دولت با مالیات، مقررات، مخارج دولت و سیاستهای مشابه صحبت میکند. با درک بهتر اقتصاد و پیامدهای تصمیمات اقتصادی، سرمایه گذاران می توانند حداقل نگاهی اجمالی به آینده احتمالی داشته باشند و بر اساس آن با اطمینان عمل کنند.
حوزه های تحقیق اقتصاد کلان
اقتصاد کلان حوزه نسبتاً گسترده ای است، اما دو حوزه تحقیقاتی خاص معرف این رشته هستند. حوزه اول عواملی است که رشد بلندمدت اقتصادی یا افزایش درآمد ملی را تعیین می کند. دیگری شامل علل و پیامدهای نوسانات کوتاه مدت در درآمد ملی و اشتغال است که به عنوان چرخه کسب و کار نیز شناخته می شود.
رشد اقتصادی
رشد اقتصادی به افزایش تولید کل در یک اقتصاد اشاره دارد. اقتصاددانان کلان به منظور حمایت از سیاست های اقتصادی که از توسعه، پیشرفت و ارتقای استانداردهای زندگی حمایت می کنند، سعی می کنند عواملی را که باعث افزایش یا به تعویق انداختن رشد اقتصادی روابط کلیدی بین بازاری می شوند، درک کنند.
اثر کلاسیک قرن هجدهم آدام اسمیت، تحقیقی در مورد ماهیت و علل ثروت ملل، که از تجارت آزاد، سیاست اقتصادی آزاد و گسترش تقسیم کار حمایت می کرد، مسلماً اولین و مطمئناً یکی از مهمترین آثار در این حوزه تحقیقاتی بود. در قرن بیستم، اقتصاددانان کلان شروع به مطالعه رشد با مدلهای ریاضی رسمیتر کردند. رشد معمولاً تابعی از سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی، نیروی کار و فناوری است.
چرخه های کسب وکار
روندهای بلندمدت رشد اقتصاد کلان، سطوح و نرخهای تغییر متغیرهای کلان اقتصادی مانند اشتغال و تولید ملی، در پدیدهای به نام چرخه تجاری یا کسب وکار، از نوسانات گاه به گاه بالا یا پایین، انبساط و رکود عبور میکنند. بحران مالی 2008 یک نمونه واضح اخیر است و رکود بزرگ دهه 1930 در واقع انگیزه ای برای توسعه بیشتر نظریه های اقتصاد کلان مدرن بود.
تاریخچه مطالعه اقتصاد در مقیاس کلان
در حالی که اصطلاح "اقتصاد کلان" چندان قدیمی نیست و به دهه 1940 بازمی گردد، بسیاری از مفاهیم اصلی در آن برای مدت طولانی تری مورد مطالعه قرار گرفته اند. موضوعاتی مانند بیکاری، قیمت ها، رشد و تجارت تقریباً از همان ابتدای شروع رشته مورد توجه اقتصاددانان بوده است، اگرچه مطالعه آنها در قرن 20 و 21 بسیار متمرکز و تخصصیتر شده است. کارهای قبلی افرادی مانند آدام اسمیت و جان استوارت میل به وضوح به موضوعاتی پرداخته بودند که اکنون به عنوان حوزه اقتصاد کلان شناخته می شوند.
اقتصاد کلان، به صورت مدرنی که اکنون می شناسیم، اغلب به این صورت تعریف می شود که با جان مینارد کینز و انتشار کتاب او، "نظریه عمومی اشتغال، روابط کلیدی بین بازاری بهره و پول" در سال 1936 شروع شده است. کینز توضیحی برای پیامدهای رکود بزرگ ارائه کرد. زمانی که کالا ها فروخته نشده و کارگران بیکار مانده بودند. نظریه کینز تلاش کرد توضیح دهد که چرا بازارها ممکن است شفاف نباشند.
قبل از رایج شدن نظریه های کینز، اقتصاددانان به طور کلی بین اقتصاد خرد و کلان تفاوت قائل نمی شدند. همان قوانین اقتصاد خرد عرضه و تقاضا که در بازارهای کالاهای منفرد عمل میکردند، در تعامل بین بازارهای فردی برای آوردن اقتصاد به یک تعادل عمومی، همانطور که توسط لئون والراس توضیح داده شد، درک می شدند.
پیوند بین بازارهای کالا و متغیرهای مالی در مقیاس بزرگ مانند سطح قیمت و نرخ بهره، از طریق نقش منحصر به فردی که پول در اقتصاد به عنوان وسیله مبادله ایفا می کند، توسط اقتصاددانانی مانند کنات ویکسل، ایروینگ فیشر و لودویگ فون میزس توضیح داده شدند.
در طول قرن بیستم، اقتصاد کینزی، در حین اینکه که نظریه های کینز شناخته شد، به چندین مکتب فکری دیگر منشعب شد.
مکاتب فکری اقتصاد کلان
حوزه اقتصاد کلان در بسیاری از مکاتب فکری سازماندهی شده است که دیدگاههای متفاوتی در مورد نحوه عملکرد بازارها و مشارکتکنندگان آنها دارند.
کلاسیک
اقتصاددانان کلاسیک معتقد بودند که قیمتها، دستمزدها، و نرخها انعطافپذیر هستند و بازارها تمایل به شفاف شدن دارند، مگر اینکه سیاستهای دولت با تکیه بر نظریههای اولیه آدام اسمیت، از انجام آن جلوگیری کند. اصطلاح «اقتصاددانان کلاسیک» در واقع یک مکتب از تفکر اقتصاد کلان نیست، بلکه برچسبی است که ابتدا توسط کارل مارکس و بعداً توسط کینز برای اشاره به متفکران اقتصادی قبلی که به طور نسبی با آنها مخالف بودند، اما خودشان به هیچ وجه اقتصاد کلان را از اقتصاد خرد متمایز نمی کردند، به کار برده شد.
کینزی
اقتصاد کینزی عمدتاً بر اساس آثار جان مینارد کینز پایه گذاری شد و آغازی برای مطالعه اقتصاد در مقیاس کلان به عنوان یک حوزه مطالعاتی جدا از اقتصاد خرد بود. کینزی ها بر تقاضای کل به عنوان عامل اصلی در مسائلی مانند بیکاری و چرخه تجاری تمرکز می کنند. اقتصاددانان کینزی معتقدند که چرخه تجاری را می توان با مداخله فعال دولت از طریق سیاست های مالی (خرج کردن بیشتر در دوره های رکود برای تحریک تقاضا) و سیاست های پولی (تحریک تقاضا با نرخ های پایین تر) مدیریت کرد. اقتصاددانان کینزی همچنین معتقدند که سختیهای خاصی در سیستم وجود دارد، بهویژه قیمتهای چسبنده که مانع از شفافیت مناسب عرضه و تقاضا میشود.
پول گرا
مکتب پول گرایی شاخه ای از اقتصاد کینزی است که عمدتاً به آثار میلتون فریدمن نسبت داده می شود. پول گرایان با کار در مدل های کینزی و توسعه آن ها استدلال می کنند که سیاست پولی به طور کلی ابزار سیاستی مؤثرتر و مطلوب تری برای مدیریت تقاضای کل نسبت به سیاست مالی است. پول گرایان همچنین محدودیت های سیاست پولی را که تنظیم دقیق اقتصاد را توصیه نمی کند، اذعان دارند و در عوض تمایل دارند پیروی از قوانین سیاستی را که نرخ تورم باثباتی را ترویج میکنند، ترجیح دهند.
کلاسیک جدید
مکتب کلاسیک جدید، همراه با کینزی جدید یا نیو کینزی، عمدتاً بر روی هدف ادغام مبانی اقتصاد خرد در اقتصاد کلان بنا شده است تا تضادهای نظری آشکار بین این دو موضوع را حل کند. مکتب کلاسیک جدید بر اهمیت اقتصاد خرد و مدلهای مبتنی بر آن رفتار تأکید میکند. اقتصاددانان کلاسیک جدید فرض میکنند که همه عوامل تلاش میکنند تا مطلوبیت خود را به حداکثر برسانند و انتظارات منطقی داشته باشند که آنها را در مدلهای اقتصاد کلان ادغام میکنند. اقتصاددانان کلاسیک جدید معتقدند که بیکاری تا حد زیادی داوطلبانه است و اینکه سیاست مالی احتیاطی بی ثبات کننده است، در حالی که تورم را می توان با سیاست پولی کنترل کرد.
کینزی جدید یا نیوکینزی
مکتب نیوکینزی همچنین می کوشد تا مبانی اقتصاد خرد را به نظریه های اقتصادی سنتی کینزی اضافه کند. در حالی که نیوکینزیها قبول دارند که خانوارها و شرکتها بر اساس انتظارات منطقی عمل میکنند، اما همچنان معتقدند که انواعی از شکستهای بازار، از جمله قیمتها و دستمزدهای ثابت و چسبنده وجود دارد. به دلیل این «چسبندگی»، دولت میتواند شرایط کلان اقتصاد را از طریق سیاستهای مالی و پولی بهبود بخشد.
اتریشی
مکتب اتریشی مکتب اقتصادی قدیمی تری است که در حال افزایش محبوبیت است. نظریههای اقتصاد اتریشی بیشتر در مورد پدیدههای اقتصاد خرد کاربرد دارند. اما از آنجا که آنها، مانند اقتصاددانان به اصطلاح کلاسیک، هرگز اقتصاد خرد و کلان را کاملاً از هم جدا نمیکردند، نظریههای اتریشی نیز مفاهیم مهمی برای موضوعاتی دارند که به طریقی دیگر موضوعات اقتصاد کلان در نظر گرفته میشوند. به طور خاص، تئوری چرخه تجاری اتریشی نوسانات همزمان در فعالیت های اقتصادی در سراسر بازارها را در نتیجه سیاست پولی و نقشی که پول و بانک در پیوند دادن بازارها به یکدیگر و در طول زمان ایفا می کنند، توضیح می دهد.
اقتصاد کلان در مقابل اقتصاد خرد
اقتصاد کلان با اقتصاد خرد که بر عوامل کوچکتری تمرکز دارد که بر انتخاب های افراد و شرکت ها تأثیر می گذارد، متفاوت است. عواملی که هم در اقتصاد خرد و هم کلان مورد مطالعه قرار می گیرند، معمولاً بر یکدیگر تأثیر دارند. به عنوان مثال، سطح بیکاری در کل اقتصاد، بر تعداد کارگرانی که یک شرکت می تواند از آنها استخدام کند، تأثیر دارد.
یک تمایز کلیدی بین اقتصاد خرد و کلان این است که کل اقتصاد کلان گاهی اوقات میتواند به شیوهای روابط کلیدی بین بازاری بسیار متفاوت یا حتی برعکس رفتار متغیرهای مشابه اقتصاد خرد رفتار کند. به عنوان مثال، کینز به اصطلاحِ "پارادوکس پس انداز" اشاره کرده است و استدلال میکند در حالی که برای یک فرد، پسانداز کردن پول ممکن است کلید ایجاد ثروت باشد، وقتی همه سعی میکنند پسانداز خود را به یکباره افزایش دهند، میتواند به کاهش رشد اقتصادی و کاهش ثروت کل کمک کند.
در همین حال، اقتصاد خرد به گرایش های اقتصادی نگاه می کند؛ یا اینکه وقتی افراد انتخاب های خاصی انجام می دهند، چه اتفاقی می افتد. افراد معمولاً به زیر گروه هایی مانند خریداران، فروشندگان و صاحبان مشاغل طبقه بندی می شوند. این بازیگران بر اساس قوانین عرضه و تقاضای منابع با یکدیگر تعامل دارند و از پول و نرخ بهره به عنوان مکانیزم های قیمت گذاری برای هماهنگی استفاده می کنند.
جمع بندی
در این مطلب به طور کامل با اصطلاح اقتصاد کلان آشنا شدیم. این حوزه شاخه ای از علم اقتصاد است که به ساختار، عملکرد، رفتار و تصمیم گیری کل اقتصاد می پردازد. دو حوزه اصلی تحقیقات این رشته عبارتند از رشد اقتصادی بلند مدت و چرخه های تجاری کوتاه مدت.
اقتصاد کلان در شکل مدرن آن اغلب به عنوان شروع، با جان مینارد کینز و نظریه های او در مورد رفتار بازار و سیاست های دولتی در دهه 1930 تعریف می شود و چندین مکتب فکری از آن زمان توسعه یافته است. بر خلاف اقتصاد کلان، اقتصاد خرد بیشتر بر تأثیرات و انتخاب های انجام شده توسط بازیگران فردی در اقتصاد (مردم، شرکت ها، صنایع و غیره) متمرکز است.
انواع روابط بین جدول ها در پایگاه داده، کدام مدل رابطه ای در دیتابیس پرکاربرد تر است؟
یکی از مباحث پایه ای و مفهومی در IT بحث دیتابیس ها و انواع رابطه ها در این بخش است. در این مقاله سعی میکنیم به بیان انواع رابطه ها در پایگاه داده بپردازیم. برای این منظور ابتدا به بررسی مفهوم پایگاه داده رابطه ای میپردازیم.
مفهوم پایگاه داده رابطه ای relational database
این مفهوم برای اولین بار توسط کاد در سال 1970 مطرح شده است، که به عنوان یک پترن برای دسترسی به داده ها و همچنین ذخیره سازی آنها ارائه گردید. برای این که بتوانید این مفهوم را درک کنید در ابتدا باید پایگاه داده را به خوبی بشناسید. در یک تعریف ساده میتوان گفت پایگاه داده مجموعه ای از داده های به هم مرتبط است که با نظم خاصی در ارتباط هستند. گاهی به جای کلمه پایگاه داده از "بانک داده ها" یا "Data base" نیز استفاده میشود.
ارتباط میان جدول ها و سلول های اطلاعاتی در پایگاه داده ها در دو شکل متفاوت الگوگذاری شده است، این مدلها عبارتند از:
مدل رابطه ای داده ها
در مدل رابطه ای، رابطه تعریف شده در پایگاه داده به وسیله مجموعه ای از جدول ها - رابطه های مستقل - شکل میگیرد.
مدل شبکه ای داده ها
در مدل شبکه ای، ارتباط میان داده ها به شکل مجموعه هایی از رکوردها و اتصال آنها با یکدیگر به وسیله پیوندها یا لینک ها صورت میگیرد.
برای توضیح این رابطه ها نیاز است که ابتدا با برخی مفاهیم بیشتر آشنا شویم.
دوره آموزش Power BI
تعریف فیلد و رکورد
میدانیم که یک فیلد در پایگاه داده متشکل از چندین رکورد و یک جدول متشکل از چندین فیلد است. ابتدا به تعریف این مفاهیم دقت کنید.
در دیتابیس تمام اطلاعات در خانه های ستون مانند ذخیره میشوند، به هرکدام از این ستون ها یک فیلد گفته میشود، منظور از رکورد نیز سطرهای مختلف در جدول های دیتابیس است.
بنابراین یک پایگاه داده در حالت کلی دارای چندین جدول خواهد بود. حال تصور کنید که هرکدام از این جداول دارای اطلاعاتی است که در آن ذخیره شده است، اطلاعات ذخیره شده در جدول های مختلف میتواند با هم در ارتباط بوده و یا هیچ ارتباطی باهم نداشته باشند. برای درک ساده این مبحث یک مثال میزنیم.
فرض کنید در یک جدول اطلاعات شخصی دانش آموزان و در جدول دیگر نمرات درسی آنها ذخیره شده است، مسلما بین این دو جدول ارتباطی وجود دارد تا بتوان مشخص کرد کدام نمرات به کدام دانش آموز تعلق دارد، این رابطه توسط خود ما خلق میشود و برعهده "فیلد کلید" خواهد بود.
در واقع "فیلد کلید" در هر جدول مسئول حفظ یکپارچگی داده و همچنین برقراری ارتباط با جداول دیگر است. هر جدول دارای دو نوع فیلد کلید است که یکی از آنها کلید اولیه بوده و مسئول نحوه نمایش داده ها و کنترل آن است و کلید خارجی نیز وجود دارد که مسئول ارتباط بین جداول مختلف است. پس میتوان گفت مسئول رابطه ها در پایگاه داده همان "فیلد کلید" است.
آموزش مرتبط: آموزش sql server 2019
انواع رابطه در جدول داده ها
همانطور که اشاره کردیم به وسیله "فیلد کلید" میتوان بین جداول گوناگون ارتباط برقرار کرد، این رابطه میتواند دارای چندین شکل باشد که در این قسمت به آنها اشاره میکنیم.
رابطه یک به یک
در این مدل از رابطه در هر جدول مورد نظر یک "فیلد کلید" تعریف میشود، سپس ارتباطی بین این "فیلد کلید" ها تعریف میکنیم و آنها را به هم وصل میکنیم، به این ترتیب اطلاعات موجود در فیلد جداول فرعی باید با داده های تعریف شده در "فیلد کلید" اصلی یکی باشد. به عبارت ساده تر برای هر رکورد موجود در فیلد کلید اصلی یک رکورد مشابه در فیلد کلید فرعی موجود باشد. باید به این نکته توجه داشت که نباید رکورد تکراری در جدولها وجود داشته باشد. به مثال مربوط به این مبحث توجه کنید:
فرض کنید در یک سیستم میخواهیم اطلاعات مربوط به سن افراد را جمع آوری کنیم، در یک ستون نام افراد و در ستون دیگر اطلاعات مربوط به سن افراد ذخیره میشود، هر فرد تنها دارای یک عدد مشخص سنی است، به این ترتیب با یک ارتباط خطی نام فرد از ستون اسامی به سن او در ستون سن اشخاص وصل میشود، به این شکل رابطه، رابطه یک به یک گفته میشود.
رابطه یک به چند
در این مدل از رابطه یک فیلد اشاره گر وجود دارد که به اطلاعات در جداول دیگر اشاره میکند، در این حالت برای یک رکورد موجود در هر فیلد کلید اصلی، یک یا چند رکورد مشابه در جدول های دیگر موجود است. در این مدل فیلد مشابه با فیلد کلید اصلی جداول دیگر نباید به عنوان فیلد کلید انتخاب شود، آنچه مهم است یکی بودن نوع فیلدها در این زمینه است. برای مثال در پایگاه داده یک دانشگاه هر دانشجو میتواند دروس مختلفی برای یک دوره تحصیلی انتخاب کنند.
باید بگوییم که نوع رابطه یک به چند مهم ترین و همچنین پرکاربردترین رابطه موجود در میان جدول ها است. برای درک بهتر مفهوم این رابطه فرض کنید میخواهیم اطلاعات مربوط به دروس و اساتیدی که درس را ارائه میدهند داشته باشیم، هر استاد معمولا به یک عنوان درسی تعلق دارد ولی هر عنوان درسی میتواند توسط اساتید مختلفی تدریس شود. به این ترتیب در این مثال یک رابطه میان دروس و اساتید ارائه دهنده آن ها روابط کلیدی بین بازاری وجود دارد.
به طور مثال یک استاد دروس مربوط به رشته کامپیوتر را تدریس میکند، ولی هر درس در این رشته میتواند توسط اساتید دیگری نیز ارائه شود، مثلا یک استاد میتواند علوم کامپیوتر تدریس کند، این درحالی است که این درس میتواند توسط اساتید دیگری و در ساعات دیگری نیز تدریس شود.
رابطه چند به چند
این مدل از رابطه یکی از پیچیده ترین انواع رابطه در پایگاه داده است. برای درک بهتر رابطه در این مدل یک مثال ارائه میکنیم، فرض کنید میخواهیم اطلاعات اساتید یک دانشگاه و دروسی که ارائه میدهند را نگهداری کنیم. در این حالت ممکن است هر استاد چندین درس را ارائه دهد و یا هر درس توسط چندین استاد ارائه شود، به این ترتیب یک رابطه چند به چند تعریف میشود.
در رابطه های چند به چند معمولا ارتباط بین جدولی از طریق ایجاد کلید خارجی در جدولی ایجاد میشود که در یک سمت رابطه قرار دارد، سوال اینجاست که در مدل رابطه های چند به چند کلید خارجی در کدام سمت جدول باید ایجاد شود؟ در این نوع رابطه ها برای ارتباط دادن دو جدول یک جدول میانه یا واسطه ایجاد میشود که شامل کلیدهای خارجی برای ارتباط با جدول های دیگر است.
در مثالی که ارائه کردیم نام هر استاد و درسی که ارائه میدهد میتواند به عنوان جدول میانه انتخاب شود، در این جدول نام استاد و نام درس به عنوان کلید خارجی مورد استفاده قرار میگیرد و به این ترتیب نام هر استاد کلید اصلی ارتباط با جدول نام اساتید و نام هر درس به عنوان کلید اصلی ارتباط با جدول دروس است.
مثلا تصور کنید استاد رضایی مدرس پایگاه داده است، مسلما اساتید دیگری نیز این درس را ارائه خواهند کرد، از طرفی استاد رضایی ممکن است دروس دیگری نیز ارائه کند، پس ما سه ستون مختلف داریم، ستون اول دروسی که ارائه میشود، ستون دوم اساتیدی که دروس را ارائه میدهند و ستون سوم نام هر استاد و دروسی که ارائه می دهد.
با کمی تصویر سازی ذهنی تصور کنید ستونی که نام اساتید و دروسی که ارائه میدهند به عنوان جدول واسطه قرار میدهیم. در این ستون تعدادی نام استاد به همراه دروس ارائه شده موجود است. هر کدام از این دروس را میتوان به ستون عناوین درسی و نام استاد را به ستون اساتید رابطه داد.
نمودار یا دیاگرام EER و ارتباط آن با رابطه داده ها
در واقع این نمودار یک مدل برای بیان الگوی جداول پایگاه داده و پیاده سازی شکل رابطه در آنها است. همانطور که میدانید هر جدول در پایگاه داده ها معادل یک موجودیت در سیستمی است که قصد داریم مدل آن را ارائه کنیم.
ER مخفف کلمه Entity Relationship است و در حالت کلی مدلی برای بیان الگوی جدول های موجود در پایگاه داده ها و رابطه میان آنها است. این مفهوم در سال 1976 ارائه شد و مدل EER بعدها از توسعه این الگو به وجود آمد. این مدل سه مفهوم کلیدی یعنی موجودیت، رابطه و خصوصیات را به شکل الگوی گرافیکی نمایش میدهد. به این ترتیب باید گفت از این دیاگرام میتوان برای ایجاد و پیاده سازی جداول و نوع رابطه در آنها در پایگاه داده های مختلف استفاده کرد.
نمونههای موفق و ناموفق در توسعه بازار
برنامهریزی استراتژیک برای توسعهی بازار، سعی در تطبیق فرصتها با منابع شرکت و اهدافش دارد؛ حتی اگر نتواند فرصت توسعهی ناگهانی را ایجاد کند. شرکت سعی در ایجاد مزیت رقابتی جهت افزایش سود یا بقا را در دستور کار خود دارد. امروزه یکی از مهمترین چالشها توجه به جنبههای جذب، ارتباط و حفظ مشتری است. افزایش ظرفیتهای تولید، پیشرفت تکنولوژی، تنوع شدید محصولات، رقابت تنگاتنگ، افزایش سطح آگاهی مشتریان و… موجب گردیده تا جذب و حفظ مشتری دغدغهی اکثر شرکتهای صنعتی گردد.
برنامهریزی استراتژیک برای توسعهی بازار، سعی در تطبیق فرصتها با منابع شرکت و اهدافش دارد؛ حتی اگر نتواند فرصت توسعهی ناگهانی را ایجاد کند. شرکت سعی در ایجاد مزیت رقابتی جهت افزایش سود یا بقا را در دستور کار خود دارد. امروزه یکی از مهمترین چالشها توجه به جنبههای جذب، ارتباط و حفظ مشتری است. افزایش ظرفیتهای تولید، پیشرفت تکنولوژی، تنوع شدید محصولات، رقابت تنگاتنگ، افزایش سطح آگاهی مشتریان و. موجب گردیده تا جذب و حفظ مشتری دغدغهی اکثر شرکتهای صنعتی گردد.
لذا چابکی سازمانها در شناسایی و برطرفسازی سریع نیازها و خواستههای مشتریان، ارائهی محصولات با کیفیت بالا و سرعت بهبود در ارائهی خدمات پس از فروش، منجر شده است که به غیر از موارد فوق، با توسعه بازار خود سهم بیشتری از سود را صاحب گردند. از طرفی محدودیت در بازارهای موجود و یا داخل کشور این مهم را تا فراسوی مرزها کشانده است. به نحوی که سازمانها با توسعه بازار به خارج از کشور(صادرات) نسبت به ارتقای دانش فنی و کسب تجربهی بینالمللی و همچنین تحکیم موقعیت سازمانی به جهت عدم وابستگی به بازار داخل، اقدام نمودهاند.
توسعه بازار یکی از استراتژییهای رشد شرکت است که بازارهای جدیدی را برای محصولات و خدمات فعلی شناسایی کرده و توسعه میدهد. استراتژی توسعه بازار، مشتریان بالقوهی جدید را در بازارهای جدید و غیرمشتریان را در بازار هدف کنونی، هدف خود قرار میدهد. در واقع استراتژی توسعه بازار شامل گسترش بازار بالقوه در میان کاربران جدید میشود. این کاربران جدید میتوانند در بخشهای جغرافیایی جدید، در گروههای اجتماعی جدید، در گروههای روانشناختی جدید و در بخشهای صنعتی جدید در نظر گرفته شوند؛ بهعبارت دیگر استراتژی توسعه بازار میتواند نوعی روش استفادهی جدید از یک محصول یا خدمت را نیز در بر گیرد.
معرفی مستمر محصولات جدید در شرکتهای مختلف منجر به تغییر و تحول دائمی در دنیای کسب و کار میگردد. از این رو برای کمک به تسهیل ارتباطات کسب و کار و ایجاد روابط جدید، شرکتها به مدیران توسعه بازار نیاز پیدا میکنند. مدیران توسعه بازار برای تضمین موفقیت آیندهی شرکت باید ارتباط خود را با توزیعکنندگان، مشتریان و افراد گروه فروش شرکت حفظ کرده و تمرکز اصلی کار خود را به مدیریت ارتباطات بین بخشها، گروهها و افراد گوناگونی که با آنها در ارتباط هستند، معطوف کنند. از جمله اهم وظایف مدیر توسعه بازار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- برنامهریزی و پیادهسازی استراتژی توسعه بازار برای مشتریان جدید و برقراری ارتباط با مدیران شرکتهای تأمینکنندهی خدمات مورد نیاز در زنجیرهی ارزش کسب و کار شرکت
- نظارت و رهبری پروژههای توسعه بازار شرکت
- تجزیه و تحلیل بازار برای شناخت فضای رشد جدید
- تحلیل جذابیتها، نیازها و فرصتهای بازار برای ایجاد ارزشهای جدید برای مشتریان و ارائهی راهکارهای مؤثر در این راستا
- گسترش فرصتهای جدید در کسب و کار، تجاری کردن آنها و افزایش سود حاصل از رشد کسب و کار جدید
- ایجاد اطلاعات کاربردی برای گروه تبلیغاتی شرکت از طریق ارزشهای مشتریان در کاربرد محصولات و تجربهی خدمات شرکت به منظور تعیین استراتژیهای جدید ارائهی کالا و خدمات
- شرکت سونی: استراتژی توسعه بازار لزوماً به معنای حضور فیزیکی در بازارهای هدف نیست. نمونهی بارز در این مورد میتوان از شرکت سونی نام برد. این شرکت اگرچه با توان دانشی خود در تولید لوازم الکترونیک اکثراً پیشتاز بوده است اما از سال 1999 اقدام به کاهش واحدهای خود در سطح بینالمللی کرده است، بهطوریکه از 70 واحد در سال 1999 به 55 واحد در سال 2003 رسیده است. بدیهی است که این کاهش تعداد واحدها بهمنظور کاهش بازار و کوچک شدن بازار نبوده و سونی همچنان از شرکتهای پیشتاز در زمینهی خود بوده است. سونی برای توسعهی بازار خود به اقداماتی از قبیل بکارگیری مدیران جوان، فرهیخته و آشنا به دانش روز مدیریت، ایجاد تعادل در دو رویکرد ادغام عمودی و استراتژی افقی، حرکت به سمت استراتژی ائتلافی، جهتدهی مجدد به امکانات، بهکارگیری استانداردهای لازم برای تمامی سرمایهگذاریهای جدید، گسترش استفاده از امکانات دیگران برای تهیهی نیازمندیها، توسعهی بهکارگیری فناوری اطلاعات در سیستم مدیریتی روی آورده است.
- شرکت توشیبا: شرکت توشیبا جهت رونق کسب و کار خود از سال 2001 اقدام به اجرایی کردن سه طرح عملیاتی تقویت نظام ارتباطات درون شرکتی با توسعهی کاربری فناوری اطلاعات، معرفی و بهکارگیری شاخص مدیریتی ارزش خلق شده و ارتقای ارزش و جایگاه نام تجاری خود کرده است. شرکت توشیبا در راستای محقق شدن توسعه بازار خود اقداماتی از قبیل افزایش توانمندیهای شرکت در زمینهی فناوری اطلاعات، ادامهی فعالیت در زمینهی لوازم خانگی و سیستمهای قدرت به منظور حفظ درآمدهای ثابت، ورود به فعالیتهای جدید بر اساس ائتلاف استراتژیک، تمرکز بر توسعهی تجهیزات تلفن همراه و شبکهها، تقویت فعالیتهای مربوط به تولید قطعات ویژه و مهم الکترونیکی، نوآوری و رشـد، ساماندهی تمام برنامهها و اهداف در جهت گوش دادن به ندای بازار در تمام بخشها و همسو کردن سهامداران و کارکنان با نیازمندیهای مشتریان در تمام سطوح به منظور تضمین سودآوری و بهبـود مستمر را در دست اجرا قرار داده است.
- شرکت ال جی: از دیگر شرکتهای موفق در زمینهی توسعه بازار میتوان به شرکت ال جی اشاره کرد. این شرکت در این راستا بر مواردی از قبیل تقویت مزیتهای رقابتی در محصولات دیجیتال، تأکید بر تنوع و تمایز در محصولات، جستجوی دائم فرصتها، افزایش کارایی سازمانی، کاهش و حذف ضعفهای هزینهساز سازمانی و گسترش بازارهای جهانی (از جمله بازارهای کشور چین) تأکید دارد. از طرف دیگر شرکت الجی اقدام به تشکیل ائتلاف با شرکتهای مایکروسافت، جنرال الکتریک و IBM کرده است.
- شرکت سامسونگ: اقدامات منتخب شرکت سامسونگ در زمینهی توسعه بازار عبارتند از: توسعهی سیستمهای دیجیتال در محصولات تولیدی، حفظ جایگاه فعلی و ارتقای ارزش نام تجاری سامسونگ در سطح جهانی، تنوعبخشی تولیدات با هدف ایجاد تمایز، توسعهی کاربری فناوری اطلاعات و افزایش سرعت تصمیمگیری، اصلاح ساختار مدیریتی و کوچکسازی شرکتهای تابعه، تمرکز مدیریتی و تأکید بر حفظ مارک تجاری در حوزهی شرکتهای تابعه، تقویت و توسعهی تکنولوژیهای جدید در سیستمهای صوتی و تصویری، توسعهی بازارها با هدف توسعه و ارتقای نام تجاری سامسونگ و افزایش ارزش آن.
- انجمن بین المللی حمل و نقل هوایی: یاتا بر اساس تحقیقات بازار و بهمنظور توسعه بازار خود برنامهای تحت عنوان سادهسازی کسب و کار را با 5 قسمت مختلف در پیش گرفته است. قسمتهای اصلی این برنامه عبارتند از: بلیط الکترونیک، حملونقل الکترونیک، کیوسکهای سلفسرویس عمومی، برچسبهای RFID و کارتهای پرواز دارای بارکد میباشد. انتظار یاتا بر اساس استراتژیهای توسعه بازار این بوده که برنامه مذکور را در 5 سال اجرایی کند.
دیدگاه شما